منتشر شده در فصلنامه سیاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوره ۵۲ُ، شماره ۱، بهار۱۴۰۱، صفحات ۱۰۹-۱۳۲ (مقاله علمی پژوهشی)
چکیده
تاسیس حقوق بینالملل به گروسیوس نسبت داده میشود، که خود بر دو مبنای حقوق طبیعی و معاهدههای بیندولتی استوار است. در این نوشتار تلاش میشود تا با مقایسه آرای هابز، کانت و گروسیوس در مورد حقوق طبیعی از یک سو، و حقوق ملل از سوی دیگر، نسبت این دو نوع حقوق در چارچوب فکری هریک از این سه اندیشمند به دقت بررسی شود. در پژوهش حاضر، این فرضیه را در ذهن داریم که همانطورکه وضع طبیعی در یک جامعه (با واحد فرد انسانی) بهواسطه ضرورتهایی به «وضع تمدنی» هابزی میانجامد، در محیط بینالمللی نیز که در بدو «وضع طبیعی» با الهام از حقوق طبیعی میان کشورها (که واحد این محیط هستند) حاکم است، بهواسطه نگرانیهای مشابه، «وضعی حقوقی» بهوجود میآید. پرسش اصلی پژوهش این است که تا چه حد حقوق طبیعی بر آنچه نظام حقوقی در محیط بینالمللی شناخته میشود، در آرای هابز، کانت و گروسیوس سایه افکنده است. برای یافتن پاسخهای مناسب به این پرسش، با رویکردی مقایسهای از تحلیل مفهومی استدلالهای ارائه شده این سه متفکر در متون فارسی و انگلیسی استفاده میشود. رابطه بین حقوق طبیعی و حقوق بینالملل از بررسی دیدگاه گروسیوس و استخراج نظری وضع حقوقی در محیط بینالمللی از حقوق طبیعی از سوی وی آشکار شد. این نوع پژوهش در نهایت به سود نظریهپردازی در حقوق بینالملل و فلسفه حقوق بینالملل با درکی درستتر از مبناهای فکری مختلف نظریهها در این حوزه خواهد بود.
کلیدواژه ها
حقوق بین الملل، وضع طبیعی، حقوق طبیعی، گروسیوس، وضع تمدنی
لینک دریافت مقاله: JPQ_Volume 52_Issue 1_Pages 132-109.pdf