که در سال ۱۴۰۰ توسط نشر حقوق یار چاپ شده است.
پیشگفتار
برجام به عنوان یک توافق سیاسی که بیشتر در محیط روابط بین الملل مذاکره، تنظیم و نوشته شده است و نه حقوق بین الملل، فصلی جدید را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایرانی آغاز کرد. مذاکره رسمی و مستقیم جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا در سطح وزیران امور خارجه با همراهی اتحادیه اروپایی و تروئیکا، روسیه و چین نزدیک به دو سال عمده ترین خبر در سیاست بین الملل بود: موضوعی که گاه نفس گیرترین ساعات و دقایق را در رسانه های عمده رقم می زد. محمدجواد ظریف با اینکه یکی از پرسابقه ترین دیپلمات های تکنوکرات جمهوری اسلامی ایران از اوائل انقلاب و شهیر میان سیاسیون بین المللی بود اما هر روز بیشتر در میان افکار عمومی ایران و جهان مطرح می شد. تیمی هم که همراه او بود گرچه به خصوص در مقایسه با تیم ایالات متحده چندان پرتعداد نمی نمود اما به راستی ملتی را به پشتیبانی خود داشت و این از هر چیز بیشتر موجب تقویت روحیه و تکمیل توان کارشناسی در مذاکره ایشان بود.
وجه عمده سیاسی و کمتر حقوقی برجام و عدم الزام آوری حداکثری آن برای تمام طرف ها و نیز اینکه تحت عنوان "برنامه اقدام" و نه تفاهم نامه و یا قراردادی حقوقی نهایی شد البته به واسطه ی خواست ایران هم بود که تن دادن به متن برای تمام طرف ها وجهی داوطلبانه داشته باشد. باید اذعان کرد که لااقل موضوعاتی که بعداً برای این توافق به وجود آمد نشان از این معنا داشت که برجام یک توافق یکطرفه به زیان ایران نبود. امری که در مذاکرات منجر به متن در تاریخ معاصر ایران چندان پرتکرار نیست و این مهم البته موجبات شادی و اعتماد به نفس ملی را نیز فراهم آورد.
اما شاید عادت نداشتن غرب و به خصوص ایالات متحده به توافقی چنین متوازن بود که آن را در ادامه شکننده ساخت. گرچه سرنوشت برجام به یک استثنای تاریخی به نام دونالد ترامپ برخورد کرد و بار دیگر ساخته های های حداقلی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را فروریخت اما واقعیت این است که سابقه امریکا در چهل و چند سال گذشته نیز چندان با عملکرد ترامپ فاصله نداشته است: عدم اجرای توافق الجزایر، عدم اجرای توافقات پس از آزادی دیپلمات های امریکایی گرفتار شده در بیروت، مصادره و بذل و بخشش از اموال ایران به بهانههای غیر قابل درک، محور شرارت خواندن ایران پس از همکاری در جنگ امریکا با القاعده و نهایتا نقض برجام موجب بی اعتمادی حکومت و حتی بخش قابل توجهی از ملت ایران به انجام تعهدات ایالات متحده شده است. همین بی اعتمادی بود که موجب شد مذاکرات و متن برجام در یکی از طولانی ترین حالتهای ممکن رخ دهد و البته همین بی اعتمادی خود نیز میتواند از عوامل خودکامبخش هر توافق کوچک و بزرگ در آینده باشد.
در واقع ترامپ تنها به یک توافق سیاسی با جزییات فنی پشت نکرد بلکه نقض برجام ایده ی کلان بین الاذهانی طبقه ی متوسط را که در سطح ملی که بسیار هم بزرگتر از رفع مشکلات ناشی از تحریمهای هسته ای می نمود خدشه دار کرد. عادی تر شدن روابط جمهوری اسلامی ایران با غرب و نیز آمیختگی بیشتر اقتصادی و علمی با جهان اموری هستند که امروز حتی در صورت ترمیم توافقات سابق به آسانی با خوشبینی مواجه نخواهند شد.
مذاکرات، عهد و نقض برجام هر دو واجد وجوه تجربی برای تمام طرفها بودند که در تاریخ جهان و روابط بین الملل ثبت و ضبط شده اند و بعد از این هر مذاکرهای تا دهها سال تحت تاثیر آن سابقه قرار خواهد داشت.
در کتاب حاضر مقالات، یادداشتها و مصاحبه هایی به رای عین میرسند که در زمان خروج ایالات متحده از برجام با تمام کش و قوس های متعاقب آن نوشته شده اند. هر یادداشت در زمان خاص خود به طبع رسیده و در بستر زمانی خود می تواند مورد ارزیابی قرار گیرد اما در عین حال نگاهی به خط سیر آنها نیز می تواند رخدادهایی را در تاریخ با تحلیل در زمان خود همراه کند که برای در آموزی علاقه مندان به سیاست و روابط بین الملل خالی از لطف نباشد.
نویسنده امیدوار است که بتوان از این حوادث و تحلیل های در بستر تاریخ در آینده بهره برد و منافع ملی را بهتر و بیشتر رقم زد: هم آنچه رخ داد و هم از آنچه رخ نداد را می توان در آیینه ذهن بازتاب داد و نیز در مذاکرات بعد از آنها استفاده کرد.