تحول مفهومی دولت و جامعه در دوران روشنگری با تمرکز بر فلسفه هابز

منتشر شده در دوفصلنامه هستی و شناخت، دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1401، ، صفحه 259-280

 

 

 

:Abstrac

 

Enlightenment philosophy, particularly Hobbes's ideas concerning government and society, serves as the foundation for numerous subsequent debates within the fields of social sciences. Hobbes' perspective on humanity and his portrayal of both the natural and civilized states represent fundamental pillars in modern political thought. He characterizes humanity as a "human wolf," and posits that the formation of a civilized state through the social contract arises out of necessity, primarily driven by concerns related to security and collective interests, which will be comprehensively examined in the present study. Society does not inherently emerge as an inevitable condition for group existence; it constitutes a conscious regulation of the inherently bellicose state among humans, prone to eruption at any moment. A majority of individuals relinquish their power to an individual or group, aiming to unify these disparate wills into a singular will. This article intends to delve into the transformative shift from classical ethics grounded in the concept of the "good" to modern social ethics rooted in the notion of public interests. It will include a brief overview of the Enlightenment period, encompassing figures. Finally, it redefines the relationship between individuals of the Enlightenment era and the state and society, elucidating the ethical policies within this framework and their integration into the philosophical system of the Enlightenment era.

 

 

چکیده:

فلسفه روشنگری و به خصوص اندیشه هابز در مفاهیمی از قبیل دولت و جامعه، منشاء بسیاری از بحث های بعدی در علوم اجتماعی و سیاسی است. نگاه هابز به انسان و ترسیم وی از وضع طبیعی و تمدنی یکی از ستون های اصلی سیاست مدرن در نظرگاه او است. او انسان را «گرگ انسان» می­داند و وضع تمدنی بر مبنای قرارداد اجتماعی را زاده ضرورتی از باب امنیت و تامین منافع جمعی. به عقیده هابز، جامعه، وضعیتی بنیادین و ناگزیر برای زندگی گروهی نیست بلکه تنظیم آگاهانه حالتی ستیزه جویانه بین انسان هاست که هر لحظه در معرض شعله ور شدن است. بیشتر مردمان در یک جامعه بر پایه این پیمان، تمامی قدرت خود را به یک شخص و یا به مجمعی از اشخاص واگذار می کنند تا به شیوه ای این اراده های مختلف را به ارادهای واحد تبدیل کند. به جز آراء هابز در این مقاله بر آنیم تا به خصوص با اشاره های اجمالی به دوره روشنگری تحول مبنایی گذار از اخلاق کلاسیک مبتنی بر خیر، به اخلاق مدرن اجتماعی مبتنی بر منافع عمومی را بررسی کنیم. در نتیجه گیری به بازتعریف نسبت انسان دوران روشنگری با دولت و جامعه پرداخته و سیاست اخلاق را ذیل آن و در دستگاه فلسفی دوران روشنگری تبیین می­ کنیم.

 

لینک صفحه مجله:

 

فایل مقاله به زبان انگلیسی:

 

فایل مقاله به زبان فارسی: