منتشر شده در روزنامه شرق 27 مرداد 1398 -
نفتکش گریس 1 بعد از هفته ها زورمداری انگلستان و حمایت نیمه آشکار ایالات متحده با بی اعتنایی رییس دادگاه جبل الطارقی به درخواست غیر رسمی امریکا به آزادی نزدیک شد، هر چند بعد از آن تلاش ها برای توقیف مجدد آن ادامه دارد. اما تا این لحظه آزادی شکننده ولی به هر حال تحصیل شده به نوعی که به خاطر درخواست دیرهنگام ایالات متحده و گرهی که تلاش شد در کار بیفتد چه بسا پرهیجان تر و شیرین تر به کام آمد. این رهایی هر چند بسیار شیرین بود ولی اصلاً ساده نبود و در آن نکات مهمی برای توجه تخصصی و نیز مراقبت وجود دارد. چرایی و چگونگی واکنش بریتانیا و دولت تحت الحمایه اش وقتی از همیشه مهمتر میشود که با یادآوری وضعیت خاص این کشور و نسبت اتحاد همه جانبه و بیچون چرایش با ایالات متحده را در نظر می آوریم.
موضوع فوق و آزادی فعلی گریس1 بدون اینکه در حالت تبادل همزمان با کشتی انگلیسی توقیف شده رخ داده باشد بی شک یکی از توفیقات کارشناسی حقوق و سیاسی کشور و وزارت امور خارجه محسوب می شود، چرا که با نگاهی به صحنه در یافته می شود که ایران با محاسبه ی دقیق سیاسی بین المللی بریتانیا را به خوبی در بزنگاهی یافت که شاید در تاریخ این کشور یگانه باشد و آن هنگامه ی خروج از اروپای متحد است. این موضوع گرچه با توجه به توان اقتصادی امریکا از دور به نظر به موضع ایران در پرونده اخیر دیده می شد اما درعمل ایران توانست خود را با عمل به موقع بر آن سوار کند. تا جایی که فراتر از موضوع نفتکش ها دیپلماسی فعال باعث شد دولت پارلمانی تازه تاسیس بریتانیا به این نتیجه برسد که برهم کنش های تنش آلود با ایران اولاً غیر ضروری است و ثانیاً قابل اجتناب؛ کما اینکه همین توقیف نیز در پایان دولت قبلی با اشاره ایالات متحده رخ داده بود و بریتانیا خود را قربانی این سیاست احساس می کرد. مهم ترین نتیجه ای که از قاطعیت و ضمناً دیپلماسی ایران در این موضوع برای بریتانیا و کلیه کشورهای ناظر موضوع حاصل آمد همین بود که نه با تعدی به ایران تحت فشار بلکه صرفاً با حذر کردن از هرگونه تنشی می توان به سلامت از کنار دعوای میان ایران و امریکا گذشت. در واقع به جای اینکه امریکا بتواند بازداشت نفتکشهای ایرانی را به بهانه های واهی ولی در دسترس به سابقه تبدیل نماید عکس آن و قاطعیت رویکرد ایران در هر لحظه به سابقه ای در این روزهای روابط بین الملل تبدیل شد و این البته بزرگترین دستاورد است. نتیجه ای که اگر در قالبی بزرگتر و با لحاظ ناکامی سفر ناشیانه ی جان بولتون به انگلستان با محور ایران و اذعان وی به بی موقع بودن آن بهتر دیده و درک می شود.
البته شاید چنین ناشی گری هایی از جنس سفر نسنجیده بولتون یا ارسال ایمیل دیرهنگام به دولت جبل الطارق که با بی محلی توام شد در نگاه اول از دولت حرفه ای امریکا عجیب به نظر برسد اما باید به یاد آورد که زورمداران همواره به دلیل عدم احساس نیاز به اندیشیدن و دقت نظر از قدرت خود می کاهند. حالا هم باید باور کرد که بدنه ی کارشناسی وزارت خارجه و دولت امریکا به حاشیه روفته و در سکوت با دولت افسارگسیخته ی کنونی کمترین همکاری ممکن را به خرج می دهند.
در عین حال شیرینی این پیروزی نباید ما را از واقعیت صحنه غافل کند: در هر حال پس از خروج بریتانیا از اروپا اولویت اول سیاست خارجی و اقتصاد و بازرگانی این کشور جبران خسارت ناشی از این خروج خواهد بود و این یکی از مهم ترین کانال هایی است که به طور بالقوه می تواند محل سو استفاده دولت دونالد ترامپ واقع شود: حتما یکی از مهم ترین امتیازهایی که امریکا از شریک دیرینه اش درخواست میکند تغییر رویکرد سیاست خارجی بریتانیا در قبال موضوع ایران خواهد بود. امری که شاید جز راحت ترین چرخش ها برای این دولت شکننده باشد. گویی که غفلت امریکا در لحاظ کردن قدرت مجلس در دولت پارلمانی بریتانیا و زیر ذره بین قرار داشتن مدام دولت در این کشور موجب اشتباه محاسباتی امریکا در توقع از کابینه تازه تاسیس بوریس جانسون بود اما به هر حال ممکن است ضرورت تاریخی حتی همین پارلمان را هم در وضعیتی قرار دهد که فاصله گرفتن از سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در فقره ی ایران و به خصوص برجام را کم هزینه تلقی کرده و به آن تن دهد. از این رو باید با توجه هرچه بیشتر کارشناسی و ادامه ی دیپلماسی فعال و نیز برخورد رسانه ای و مدیریت افکار عمومی تا حد ممکن در این کشور تلاش شود تا موضوع نفتکش به جای موردی برای افزایش فاصله و نزدیکی بریتانیا به ایالات متحده تبدیل به پروندهای شود که نتیجه ی نهایی اش به عکس ادامه رهیافت مستقل از امریکا و تا حدی اروپایی بریتانیا در مواجهه با ایران باشد و این البته با نشان دادن حسن نیت همیشگی و به رخ کشیدن موضع مستقل و عدالت خواهانه ممکن خواهد شد؛ باشد تا شیرینی این دست پیروزی های قاطع و دیپلماتیک با قدم های مکمل آن امتداد یافته و زورگویی های عریان امریکا احیاناً به مقدمه ی تلخی هایی در آینده مبدل نشود.