منتشر شده در روزنامه اعتماد 1 آبان 1400 -
سیاست خارجی ایران امروز پس از تغییر دولت در حال شکل گیری است. البته مطابق روال و منطبق قانون اساسی خط و مشی کلی در سیاست خارجی در نهادهای بالادستی تعیین شده و در نتیجه تا حد زیادی مصون از تغییرات کلی هستند اما در عین حال متعاقب تغییرات در پاستور هم به واسطه نقش کارگزاری مجموعه های زیر نظر دولت و از همه مهم تر وزارت امور خارجه و هم با نظر به تغییراتی که در اعضای دولتی شورای عالی امنیت ملی اتفاق می افتد می توان منتظر تغییرات معناداری در سیاست خارجی متناسب با پیروز میدان رقابت انتخابات ریاست جمهوری بود.
از این رهگذر و با انتصاباتی که در دولت جدید در سطح وزرا و معاونین وزرا شاهد بوده ایم و نیز با توجه به اظهار نظرهایی که در باب دیپلماسی و به خصوص مذاکرات هسته ای شاهد بوده ایم ذکر نکاتی به نظر واجد معنا می آید.
دولت جدید دارای خوشبختی هایی نسبت به دولت قبل در خصوص مذاکرات هسته ای است:
- اولین بخت یاری تیم جدید مذاکره هسته ای نسبت به تیم قبلی انتظار پایین از این تیم تازه است: چه از طرف بدنه اجتماعی و چه طرف های مقابل احتمالا به واسطه سمعه و سابقه. چرا که نه انتظاری برای شناخت روابط درونی قدرت در غرب به سیاق قبل برای ایشان طرح شده و نه رنگ و بو و مدعا برای حل مساله به اندازه ای است که بخواهد در اصل کار اخلال وارد نماید و این خود زمینه مساعدی برای تمرکز بر موضوع اصلی است.
- دیگر موردی که می توان به عنوان نکته مثبت برای تیم جدید برشمرد دست باز ایشان در صحنه سیاست داخلی است. فارغ از موضع گیری های رسمی و با توجه به خاستگاه دولت سیزدهم و نیز سوابق دیپلمات های نصب شده در راس دستگاه دیپلماسی میتوان اینطور حدس زد که احتمالا کمترین اصطکاکی میان ایشان و نهادهای مختلف مربوطه وجود نخواهد داشت. بنابراین تیم حاضر م یتواند در آرامشی بیشتر و بدون نگرانی از بازتاب سیاست ها، مواضع و مذاکراتشان در داخل بر کار ویژه دستگاه دیپلماسی و به خصوص دیپلماسی هسته ای به عنوان یک پروژه خاص تمرکز کنند.
- از سوی دیگر هیات جدید در وزارت امور خارجه که قرار است موضوع هسته ای را دنبال نماید دو سابقه مذاکراتی -چه مذاکرات منجر به برجام و چه مذاکرات موسوم به وین- و نیز اسناد آنها را در دست خود دارد و می تواند کار را از صفر آغاز نکند. با بهره گیری از تیم های کارشناسی ضد تحریمی، هسته ای، سیاسی و حقوقی که فارغ از تغییرات بالادستی می توانند به کار کارشناسی خود ادامه دهند مقادیر معتنابهی اطلاعات و سوابق در دست هستند که در هر دور جدیدی از مذاکرات می توان به ایشان تکیه کرده و دستاوردهای آن ها را حفظ نمود.
- زمینه های بین المللی و حضور دولت میانه رو در ایالات متحده نیز که در سیاست خارجی به دنبال نتیجه گیری از برجام و نمایش توفق خود نسبت به دولت ترامپ در موضوع ایران است خود می تواند به سود مذاکراتی تمام شود که دولت سیزدهم و وزارت خارجه آن پیش رو دارند.
- همچنین اینکه ایران تا حدی در مورد تحریم ها آبدیده شده است می تواند انگیزه طرف مقابل را برای هرگونه سیاست تحریمی کاهش دهد.
اما در عین حال و به موازات نکاتی که می توانند به کار سیاست خارجی دولت جدید کمک کنند مواردی نیز وجود دارند که بالقوه می توانند موجب ناکامی شوند:
- مشکلات شناختی اولین قسم تهدیدات بالقوه بر سر راه موفقیت تیم جدید هسته ای است. اگر احیانا تیم هسته ای دچار شعارزدگی، تقابلهای شخصی و هویتی، عدم باور به منافع طلبی صرف تمام طرف ها می تواند در میان مدت ما را دچار ناتوانی مذاکراتی کند. پررنگ کردن امور حاشیه ای و کم اهمیتی مانند جغرافیای مذاکره، زبان مذاکره و زمان آن و یافتن نقش تعیین کنندگی ذیل چنین محورهایی حتما برای ما آسیب زا خواهد بود. باید از این جزییات و حواشی عبور کرد و محتوا را با هر مکانیسمی که تصمیم کلان برای آن گرفته شده است پیش برد. نگاه به مذاکره می بایست نگاهی انضمامی و تا حد زیادی فارغ از پیش فرض در مورد اطراف مذاکره و نیت های آنان باشد و از این گفتمان تنها گهگاهی می توان به منظور ایجاد فشار روانی و رسانه ای استفاده کرد. مصرف زیاد چنین ادبیات و مواضعی میتواند باعث کاهش اثر و نوعی واکسیناسیون در طرف مقابل و ناظر بیرونی شود. به بیان دیگر پروپاگاندا و نشان دادن سرسختی و رجز خوانی حتما بخشی از کارزار مذاکراتی است ولی تنها بخشی از آن است و نباید وجه غالب را در کار سیاست خارجی آلوده به این معنا کرد.
- توان کارشناسی و میانگین زبدگی تیم هسته ای امر دیگری است که می بایست پایش شود. پر واضح است که تنها هم موضع بودن یا تعهد حداکثری داشتن به موضع کشور نمی تواند برای برندگی در مصافی مانند مذاکرات هسته ای کفایت کند. این موضوع چه در سطح کارشناسی و چه در سطح سیاسی و سرپرستی تیم نیاز به خبرگی در امر مذاکره، زبان خارجی، أمور هسته ای، حقوق و نیز متن نویسی دارد. هر کدام از این امور نیازمند کارشناسان خود است و بالای هرم تیم مذاکره کننده نیز می بایست از این توانمندی ها بهره جدی داشته باشد.
- به هر حال واضح است که اعضای تیم مذاکره کننده کنونی لااقل در راس در سال های مذاکرات منجر به برجام و نیز مذاکرات وین از فضای سیاست خارجی و جزییات آن به دور بوده اند. این در حالی است که طرف های مقابل به ویژه تیم سیاست خارجی ایالات متحده امریکا همان تیم های دوران این دو مذاکره هستند و ثانیا قابل انکار نیست که فرهنگ مستندسازی و مکتوب سازی حاکم بر روال اداری در غرب و به خصوص مذاکرات دیپلماتیک و عدم اکتفا به گزارش های رسمی سازمانی ایشان کار را برای دیپلمات های کنونی ساده میکند. این امر به طور بالقوه می تواند به نکته ای به سود طرف های مقابل و سوار شدن ایشان بر مذاکرات پیش رو تبدیل شود.
- باید توجه داشت که رقابت های سیاست داخلی ما را فقط خودمان نمی بینیم. مسلما تمام طرف های مقابل درک واضحی از مسائل سیاست داخلی ما به خصوص حاشیه مذاکرات و موضوع هسته ای دارند و قاعدتا بر آنند تا از این مسائل برای پیشبرد منافع خویش در مذاکره سود ببرند. بنابراین تیم مذاکره کننده، وزارت امور خارجه و به طور کلی دولت جدید باید تلاش کند که از افتادن در این دام جلوگیری شود. انتقاد از تیم قبلی هسته ای قطعا هیچ کمکی به تیم جدید نخواهد کرد و همینطور زیر سوال بردن هر آنچه که تیم های قبلی در مذاکرات منجر به برجام و نیز مذاکرات اخیر در وین به دست آورده اند. بلکه اتفاقا اولین کاری که می بایست در طول مذاکرات انجام و طرف های مقابل را در موضوع بهره برداری از اختلاف نظرهای داخلی ما سرخورده کند تاکید بر دستاوردهای تیم قبلی و مطالبه همه آن هاست. اینکه برجام را هیچ، مذاکرات وین را در بن بست بخوانیم و بخواهیم همه چیز را لااقل در علن از نو شروع کنیم هم زمان را به شدت به زیان ما افزایش خواهد داد و هم دست طرف های مقابل را برای طرح موضوع از نوعی دیگر به سبکی که مطمئنا بهتر از قبل به آن واقفند باز خواهد گذاشت.
- خطر دیگری که تیم کنونی وزارت خارجه در مساله هسته ای با آن مواجه است خطر قطبی سازی مذاکرات و دوجانبه دیدن آن است. این کار از اختلافات اطراف مختلف داخل برجام و نیز کشورهای حاشیه آن می کاهد و در یک بازه زمانی بلندتر به اجماع علیه ما منجر خواهد شد. امری که با توجه به حضور تیم بایدن در کاخ سفید لااقل اروپا بیش از پیش برای آن مستعد به نظر می رسد. ضمن آن که تجربه نشان داده است که در این مسیر سرمایه گذاری سیاسی بر هر کشور دیگری حتی متحدین موجب خسران خواهد بود. چرا که متحدین هم گاه کارت ایران را با منافعی بزرگتر برای خود تعویض کرده و ناگهان به بهانه ای پشت ما را خالی می کنند. بنابراین عقل حکم می کند که از دوجانبه شدن موضوع میان ایران و امریکا یا ایران و غرب اجتناب شود و اتفاقا با اتخاذ دیپلماسی چندجانبه و تمرکز بر منافع و اختلافات میان اطراف مختلف این مذاکرات (چه اعضای رسمی برجام و چه کشورهای عمده موثر بر مذاکرات در جهان و منطقه) منافع ملی خود را دنبال کنیم.
- فراتر از موضوعات مورد اختلاف کشورهای مختلف دخیل مستقیم و غیر مستقیم در برجام تیم جدید هسته ای نیاز دارد که بر سیاست داخلی کشورهای فوق نیز اشراف داشته باشد. با توجه به اینکه غالب شخصیت های محترمی که در راس مذاکرات تاکنون معرفی شده اند و میشناسیم ممکن است در کشورهای مورد نظر ماموریت ثابت دیپلماتیک نداشته یا زندگی و تحصیل نکرده اند و نیز موضوع تخصصی و مطالعاتی ایشان متمرکز بر مناطق و کشورهای فوق نباشد نیاز است از مشورت کارشناسان و گروه های دانشگاهی مطالعات منطقه ای در این زمینه استفاده مستمر و مدام شود.
در نهایت با توجه به نقاط قوت و ضعف نرمی که برای تیم جدید هسته ای بر شمرده شد و با توجه به هزینه هایی که تحریم های ایالات متحده بر کشور ما تحمیل کرده اند لازم است با اتخاذ سیاستی آرام، حرفه ای و قاطع و نیز بهره بردن از تیم های کارشناسی در زمینه های مربوطه هسته ای، سیاسی، حقوقی، رسانه ای و مذاکراتی کار را تا حد ممکن تسریع و تدقیق نمود. به هر حال واضح است که علی رغم وجود گزینه های دیگر برای تمام طرف ها – و نخست برای ما- هنوز هم بازگشت به برجام هسته ای، غیر موشکی و غیر منطقه ای کنونی که بیشتر دوران محدودیت های آن نیز سپری شده است کم هزینه ترین و پر فایده ترین گزینه برای غالب طرف هاست. بنابراین بهترین روش از سوی کارگزاران مذاکرات هسته ای قاطعیت، شفافیت، کارشناسی و حرفه ای گری است که با برنامه ریزی معین در راس تیم مذاکراتی به سادگی قابل انجام است.