منتشر شده در روزنامه اعتماد 30 بهمن 1401 -
در سال های اخیر و با توجه به کانونی شدن موضوع هسته ای و به تبع آن تحریم های اعمالی علیه ایران، اصل مساله دیپلماسی به مثابه راهکار حل مساله به موضوع اختلافی بین گرایش های مختلف سیاسی در کشور تبدیل شده است: پرسش اساسی در این باب این است که آیا دیپلماسی یک امر ضمنی و حاشیه ای است که می بایست به صورت شکلی جریان داشته باشد یا نوک پیکان سیاست خارجی کشور و به خصوص با توجه به شرایط کنونی ایران راهکار اصلی حل مساله است؟
البته حتی در سطحی عمیق تر اینکه متغیر مستقل و وابسته در مسائل و چالش های اساسی کشور چیست خود موضوع بحثی بود که در انتخابات گذشته مطرح شد ولی با توجه به عدم احیای برجام در دولت جدید، علی رغم وجود مشکلات در دیگر ساحت ها، هر روز بیش از گذشته حتی نزد اهالی متوافق با دولت سیاست خارجی به عنوان گلوگاه اصلی حل مساله در کشور به رسمیت شناخته می شود.
با این همه پرسش قبلی هنوز پا برجاست: مشکل تحریم ها را می بایست با رفع آن ها مرتفع کرد یا همکاری با دیگر کشورها در عین وجود تحریم ها میسر و مشکل گشاست؟ و اینکه آیا احیاناً برای رفع تحریم ها می بایست دیپلماسی را به عنوان ابزار اصلی مورد استفاده قرار داد یا دید ما نسبت به دیپلماسی حداقلی و در حد رعایت مناسبات شکلی است؟ پاسخ های مختلف به این پرسش ها می تواند در اتخاذ راهکارها تفاوت معناداری ایجاد کند: اگر دیپلماسی امید اصلی کشور برای رفع تحریم ها باشد انتخاب دیپلمات کارکشته لاجرم است، وگرنه صرف رعایت مناسبات شکلی و ابراز مواضع نیازی به متخصص این حرفه ندارد. دیگر آنکه ابتکار عمل و پیش آهنگی دیپلماسی نیازمند خلاقیت و پیش و بیش از آن نیازمند اختیارات و حمایت است. حمایت و اختیاراتی که برای یک دیپلمات یا تیم دیپلماتیک توانمند و متخصص مفروض است متناسب با ماموریتی است که به ایشان داده می شود و به جز اختیار در تصمیم گیری، حمایت بیشتر از پی کارشکنی ها و تاثیر عوامل بیرونی خواهد بود.
برای مثال اگر در صنایع نظامی از پی تمامی دقت ها و کارشناسی ها، رخدادی به هر نحو موجب خسارت، از میان رفتن سایت طراحی یا تولید و حتی کشته شدن افراد ذی اثر شود، ضمن بررسی در خصوص زمینه بروز حادثه، اصل فعالیت مذکور ادامه می یابد. یا به عنوان مثالی دیگر با بروز یک حفره امنیتی و ورود خسارت قابل توجه به یک سایت هستهای، تلاش میشود کار امنیتی یا هستهای تعطیل یا ازمحتوا نمیشود بلکه ادامه مییابد و تلاش برای نتیجه گرفتن از آن تکرار و بر انجام آن اصرار می شود.
در مورد دیپلماسی هم اگر به موارد مشابه در جهان توجه کنیم در می یابیم که چنین است و در پی تحمیل اثر عوامل بیرونی در کار یک توافق، دیپلماسی تعطیل نمی شود بلکه مجدداً تلاش میشود تا با رفع موانع پیش آمده کار به ریل اصلی برگشته و حرکت ادامه یابد: این را حتی با وارد شدن فاکتوری نظیر دونالد ترامپ و سیاست های غیرقابل پیشبینی و غیر عاقلانه اش در خصوص پیمان نفتا با شرکای آمریکایی ایالات متحده، پیمان پاریس و موضوع تعرفه ها با چین می توانیم مشاهده کنیم. چه در همان زمان حضور ترامپ و چه بعد از خروج او از کاخ سفید این موارد به مانند دیگر مثال های ذکر نشده با کنش طرف های ذی نفع مجدداً به مسیر اصلی باز گشته و تلاش شده از خسارت بیشتر جلوگیری شود.
در خصوص برجام و احیای آن به هر علت، سیاست کلان کشور در دوران ترامپ عدم مذاکره با دولت ایالات متحده بود. اما با تغییر دولت در واشنگتن مقتضی بود که از تکانه تغییر بهره برده و در همان اولین هفته ها و ماه ها ولو به صورت شکلی مسیر بازگشت به اجرای برجام از سوی همه طرف ها مورد توافق قرار گرفته و موضوع از دسته بندی هویتی خارج شود، اما اینطور نشد و علی رغم رسیدن به نقطه ای مناسب برای توافق احیا این امر میسر نشد. با تغییر دولت و تیم مذاکره کننده نیز این مهم نه تنها به انجام نرسیده است بلکه تحت تاثیر عوامل دیگری که در محیط بین المللی حادث شدند اساساً تا اطلاع ثانوی از حیز انتفاق ساقط شده است.
مهم نیست که یک مذاکره به نتیجه برسد یا نرسد، که اگر همه نوع حرفه ای گری و صداقت هم از یک طرف مبذول گردد ممکن است طرف مقابل مانع پیشرفت در این مسیر باشد. اما موضوعی که می بایست به آن پرداخت و اهمیت داد نگاه ما به کنش موثر در محیط بین المللی و به خصوص در این موضوع خاص است: اگر قرار بود ما در این مسیر به سهم خود و به سیاقی که ذکر شد حرفه ای و تمام قد عمل کنیم و مثل موارد دیگر مجدداً تلاش کنیم تا پروژه خود – که اول جلوگیری از امنیتی سازی ایران و به تبع آن عادی سازی کشور در محیط بین المللی و گشایش در مناسبات انرژی و اقتصادی و غیره بود – را به مسیر اولیه و اصلی که مورد توافقمان بود باز گردانیم، نیاز بود تا اولاً با رویکردی موافق و افراد موافق با آنچه در سطح حاکمیتی و ملی انجام داده بودیم وارد صحنه شویم و ثانیاً با حداکثر ظرفیت تخصصی کشور این مساله را به پیش ببریم.
بازگشودن گره از تحریم ها و جلوگیری از افزایش آن ها به سود همگان بود؛ به خصوص که امروز بر همگان پر واضح است که نه همکاری با همسایگان در شرایط تحریمی می تواند گره گشای مسائل اقتصادی کشور باشد و نه کشورهای قدرتمند دیگر نظیر چین می توانند در شرایط تحریمی همکاری اقتصادی چندانی فراتر از رفع نیاز خود – به خصوص در شکل سرمایه گذاری – با ایران انجام دهند.
اما امروز با توجه به حمله روسیه به اوکراین و اتهام یا شایعه همکاری پهپادی ایران با دولت پوتین شاید بتوان گفت امکان گفتگوی موثر در حوزه احیای برجام از هر وقت دیگر کمتر است. چرا که از یک سو بازگشت به تعهدات برجامی برای دولت های اروپایی هزینه ی زیادی در افکار عمومی دارد و از سوی دیگر برای دولت بایدن واجد هزینه قطعی و زیاد و فایده احتمالی و کم در حوزه سیاست داخلی و رقابت های انتخاباتی پیش روست.
به بیان دیگر امروز جهان محیط دیگری است که احیای برجام چندان در اولویت آن قرار ندارد و البته از این عدم احیا ما بیشترین و مستقیم ترین هزینه را متحمل شده و می شویم.