منتشر شده در روزنامه اعتماد 26 فروردین 1404
در سیاست به شمول سیاست خارجی، ایجاد وضعیت یک سرفصل اساسی است. واقعیت آن است که مذاکره با ترامپ، تصمیمی بدیهی نبود؛ مقتضیات منافع ملی، ایجاب می کرد تصمیم سازان تلاش کنند نسخه های بدیل در شکل های متفاوت برای تنویر ذهن سیاستمداران و تصمیم گیران ارائه کنند و آنها موقع شناسانه در میان این گزینه ها دست به انتخاب بزنند. علی القاعده آنچه امروز در جریان است از پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در مدار محاسبه تصمیم سازان و تصمیم گیران قرار داشته است. اما ایجاد وضعیت، که گاه در طول این زمان، کار از دست رفته دیده می شد امر بدیهی و ساده ای نبود. اما هر چه شد به یمن کار کارشناسانه و اهتمام شایسته، کشور توانست وضعیت خود در منطقه و جهان را مدیریت کرده و تیر بدخواهان را به سنگ بکوبد.
آنچه از چندی پیش در جریان است، قرار گرفتن کار اجرا و پیش بردن وضعیت ایجاد شده در دست وزارت امور خارجه است که دور نخست مذاکرات آن را در مسقط شاهد بودیم. واقعیت این است که هر چند بازدهی و سرعت مذاکره مستقیم با مذاکره با واسطه غیر قابل مقایسه است اما به واسطه تاریخ فیمابین به خصوص پس از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام و موضوعات دیگر، فعلاً تصمیم بر مذاکرات غیر مستقیم گرفته شده که باز هم تا حدی می تواند کارآمد باشد.
آنچه در مذاکرات شنبه گذشته گذشت، تبادل چهار پیام متقابل بود که طبعاً به واسطه اولیه بودن مباحث اطمینان از کلیات بود: اینکه طرفین با احترام متقابل و لحن قابل قبول به مسقط آمده اند، اینکه اراده سیاسی برای پیش رفتن در مسیر صحیح در طرفین موجود است، اینکه در مورد موضوعی یکسان یعنی برنامه صلح آمیز هسته ای ایران صحبت می کنند و اینکه در تصویر نهایی، تصورات غیر واقعی از یکدیگر مانند جمع آوری برنامه هسته ای یا خلع سلاح و موضوعات مشابه از سوی دیگر حاکم نیست. اینها البته همه گامی بسیار کوچک ولی مهم است؛ به طوری که اگر غیر از اینها بود، امیدواری به ادامه مذاکرات در دسترس نبود.
اما واقع امر آن است که ما هنوز در گام نخست و بسیار سیاسی مذاکرات هستیم. به طوری که هنوز هیچ بخشی از امور فنی هستهای، حقوقی، مالی و تحریمی مورد بحث قرار نگرفته اند. اصل حضور طرفین در مسقط و لحاظ کردن مواضع قبلی هر یک، نتیجه حاصله هفته گذشته یعنی بلند شدن دودی سفید از مسقط را به ذهن تقریب می نمود اما این نتیجه بسیار اولیه است. در واقع در جلسه اول با مشخصات پیشگفته، جای چندانی برای اتّخاذ مواضع حداکثری از سوی طرفین متصور نبود.
آنچه موضوع بحث است چگونگی پیمودن راه برای ایران از موقعیت فنی کنونی به چیزی نزدیک به مشخصات فنی برجام از یک سو و نیز برداشته شدن موثر تمام تحریم های هسته ای از سوی دیگر است. این تصویر البته بازگشت همه طرفه ای اولیه به اجرای تعهدات برجامی شان محسوب می شود که بدواً و مطابق اظهارات دونالد ترامپ مورد نظر او نیست. تعهدات یا پذیرفتن محدودیت های بیشتر از سوی ایران طبعاً نمی تواند در زمره ی راه حل های ممکن باشد. بنابراین آنچه به نظر می رسد، این است که قرارهای احتمالی پیش رو، که طبعاً مذاکره بر سر موضوعات فنی و تحریمی خواهد بود، چالش های خود را به همراه آورد.
محورهای مورد بحث در هفته های پیش رو طبیعتاً از سوی آمریکایی ها در بُعد هسته ای خواهد بود یعنی حجم و سطح غنی سازی اورانیوم، مساله اورانیوم فلزی، تعداد سانتریفیوژها و غیره و از سوی جمهوری اسلامی ایران اینکه بتواند به طور موثر و مطمئنی از رفع کامل و یکباره ی تحریم ها بهره برداری کند.
آنچه لازم است اینکه در بدو امر نباید با انتظار عمومی فراگیر و فشار رسانه ای، بار را بر تیم مذاکره کننده افزود. افزایش سطح باور عمومی به مثبت بودن نتیجه ی مذاکره، یعنی اشتباه گرفتن اصل مذاکره با نتیجهی آن و این سختی کار را بر تیم مذاکره کننده دوچندان خواهد کرد.
در عین حال، باید توجه داشت که رسانه های جهان نوعاً در دستان طرفهای مقابل ما قرار دارند. بنابراین پیش افتادن در بازی رسانهای و به بیان صحیح تر، روایت سازی آن چیزی است که باید در کنار مذاکره و در سطحی بالا به آن پرداخته شود؛ باید به خاطر داشته که «روایت دوم» هیچگاه به شایستگی دیده و شنیده نمی شود.
کارشکنی ترامپ در میانه راه هم از جمله مواردی است که ممکن است با توجه به روحیه او رخ دهد و می بایست در زمره امور احتمالی قرار بگیرد: ترامپ چندان صبر و قراری برای عبور دادن امور از هزارتوی مخمصه ندارد و ممکن است به مانوری ناگهانی دست بزند که از پیش می بایست برای آن تمهید نمود.
به نظر می رسد آنچه در پیش روست نه یک مسیر هموار با شیبی ملایم که راهی است پر فراز و نشیب ولی نه چندان طولانی. باید تلاش کرد در میانه بحث، نه آمریکایی ها خیال باطل ضعف ایران را در سر بیاورند و نه به دیگران چنین نادرستی را القا کنند. به مجرد خیال خام ضعف ایران، آنچه حاصل خواهد شد شکست و زیاده خواهی طرف مقابل خواهد بود. علاوه آنکه در منطقه، اروپا و خود ایالات متحده بدخواهان بسیار در کمینند تا در بزنگاهی درخور، ضربه خود را به ایران، صلح و دیپلماسی وارد کنند. در دام ایشان و به بیان دقیقتر «قاب امنیتی سازی ایران» نباید افتاد.