چه می شود؟

منتشر شده در روزنامه شرق به تاریخ 8 مهر 1397 - 

تهدید، آسیب، چالش یا بحران، پرسش مطرح امروز، پس از همه ­ی توضیحات، توجیهات، سیاه­ نمائی ­ها و انتقاد­ها درخصوص پیش­ بینی آینده و فرجام وضعیت کنونی کشور ا­ست.

درواقع سوال دقیق­تر این است که رویکردهای پیش روی ایران در شرایط تحمیلی کنونی به خصوص پس از خروج ایالات­ متحده از برجام چیست؟

فارغ از اینکه هرکدام از این سیاست­ ها و رویکرد­ها ممکن است به مصلحت باشند یا خیر، پشتوانه مردمی داشته باشند یا نه و طرفداران قوی و پرصدا داشته باشند یا نداشته باشند، اولویت نخست، طرح بحث در میان بدنه ­ی دانشگاهی و متخصص در یک سطح و افکار عمومی و جامعه مدنی در سطحی دیگر است و استحصال رویکردی که بتواند منافع هرچه بیشتر و گسترده­ تری را در کشور به ارمغان آورد.

همه می­دانیم که بخش حاد مشکل امروز فارغ از مسائل مزمن و همیشگی آن، اقتصاد ایران می باشد که ممکن است بالقوه به دامن زدن ناامیدی و در نتیجه مسائل اجتماعی و حتی سیاسی بینجامد.

البته این همان چیزی است که اعمال کنندگان فشار­های جدید به ایران، قصد به انجام آن کرده­ اند. نکته دیگر در باب دولت آقای ترامپ به عنوان یکی از طرف­های معادلات خارجی ایران نیاز مبرم و کوتاه­ مدت او به ایجاد و نمایش یک دستاورد هرچند حداقلی در حوزه بین ­المللی از یک­سو و ایجاد شکاف در اتحاد اطراف دیگر این بازی یعنی ایران، اروپا و حزب دموکرات امریکا از سوی­ دیگر است. چرا که چشم ترامپ و در کل، حزب جمهوری ­خواه همچون دموکرات­ های تحت رهبری باراک اوباما در کوتاه ­مدت به انتخابات کنگره (نوامبر2018) و در میان ­مدت به انتخابات ریاست­ جمهوری امریکا در سال 2020 است.

موضوع ایران، به خصوص با شرایطی که ایالات ­متحده­ ی ترامپ با اروپا و چین به وجود آورده و نتیجه ­ی بسیار کمتر از انتظاری که از مذاکرات با کره­  شمالی به دست آمده، بدل به کانون قدرت نمایی دولت مستقر درکاخ سفید شده است، به طوری که با اعمال تحریم ­های گسترده بتواند هرچه زودتر نمایشی بسازد درخور استفاده­ی انتخاباتی که: "ایران به مذاکره آمد". از سوی دیگر دموکرات ­های بدون کرسی قدرت، که بیش از همیشه به دنبال فتح سنگر کنگره هستند با همراهی دولت ­های عمده ­ی اروپائی، سرسختانه برای تضعیف رقیب تلاش و البته در این راه بر­ روی صبوری و تحمل ایران حساب ویژه باز کرده ­اند. در روزهای اخیر به وضوح آغاز فعالیت ­های مجدد باراک اوباما و جان ­کری را در فضایی سیاسی- رسانه­ ای امریکا شاهدیم. به طوری که عمداً با پرداختن به دولت ترامپ و شخص وی و نیز طرح موضوعات حساسی مانند برجام و ایران چوب را در لانه زنبور می ­برند و بازنده­ی مطرح شدن هر چه بیشتر چنین مسائلی را هیات رادیکال مستقر در کاخ سفید می­ دانند.

حدس اینکه مساله ­ای که در حال حاضر برای ما ساخته و پرداخته و به ما تحمیل کرده­ اند چه آینده­ای و در چه ظرف زمانی را خواهد داشت، امری سهل نخواهد بود و تلاش در این زمینه نه امری تخصصی بلکه به غایت تقلیل­ گرایانه است. چرا که این مساله چندین طرف گوناگون دارد که هر کدام، بازی، منافع و تاثیرات خود را بر نتیجه دارد و به واسطه ­ی این چند فاکتوری بودن، سیستم به قدری پیچیده خواهد بود که فراتر از تحلیل، امر دیگری متصور نیست.

آنچه ایران می­ تواند انجام دهد فارغ از تن دادن زود هنگام به مذاکره با ترامپ و یا خروج از برجام به عنوان گزینه­ های روی میز، عملاً همین مشی کجدار و مریز، تحمل شرایط و پیشبرد منافع مشترک است: اشتراک منافعی نانوشته که میان ایران، اروپا، چین و به خصوص دموکرات­ های آمریکا در تضعیف و کنترل ترامپ وجود دارد و یکی از کلیدهای آن در دست ایران و تن ندادن (لااقل تا نوامبر) به آنچه ترامپ می­ خواهد است. اما در عین­ حال نباید فراموش کرد که این بازی، هم خطرناک است و هم اینکه بخش مهمی از هزینه­ های سیاسی و اقتصادی آن بر دوش ایران خواهد بود.

خروج از برجام اگرچه تلویحاً به کرّات توسط مقامات طرح می­ شود، چندان باور­پذیر نیست زیرا انتخاب سیاسی صحیحی به نظر نمی­رسد، ایران در این صورت از مشروعیت خود در­باب مسئله­ ی هسته­ ای که ناشی از برجام و عمل به آن و در نتیجه تائیدات مکرر آژانس است کاسته و با دست خود، موضع خویش را تضعیف می­ نماید، تحریم ­های یک جانبه را به تحریم ­های جهانی تبدیل کرده و با دست خود بر فشار مورد نظر ترامپ افزوده است.

اما درعین حال آنچه دستگاه سیاست خارجی ایران می­ تواند انجام دهد تماس ­های حداقلی با کاخ سفید به شکلی است که دست خود را برای مذاکره با ایشان نبسته و از این رهگذر، صحنه را برای اطراف دیگر میز بازی (یعنی همان دموکرات ها و به تبعیت از آن­ها اروپا و چین) خالی از رقیب و تهدید بالقوه نشان ندهد، بلکه بتواند هم زمان عدم مذاکره­ ی خود را نقداً به ایشان بفروشد و امتیازاتی را دریافت کند. اگر بتوان اینطور بازی کرد، با رسیدن دموکرات­ ها به هر کدام از کرسی های قدرت - از کنگره گرفته تا سنا و ریاست جمهوری – ایران می­تواند با بسط منافع ملی خود بدون پرداخت هزینه­ های بعدی، مشکلات راهبردی خود را با جهان غرب و به خصوص ایالات متحده، از محل اختلاف حداکثری دو بلوک قدرت در امریکا حل نموده و امتیازات خود را در دست نگاه دارد. این البته همان بازی از موضع قدرت به واسطه­ ی اختلاف دو رقیب است؛ کاری که در تاریخ ما غربی ­ها و بالاخص انگلستان در ایران بسیار کرده اند. تاریخ دیپلماسی ما نیز از این نمونه­ ها نیست: برای مثال مذاکره قوام السلطنه با استالین و بازپس­گیری آذربایجان به واسطه ­ی رقابت بین شوروی و امریکا، هنگامی که ایران از نظر نهاده ­های قدرت موقعیتی به مراتب ضعیف­تر از امروز داشت و حتی موضوع مذاکره، خاکِ به تصرف در آمده بود.

امروز به لطف سیاست­ های کودکانه ­ی دونالد ترامپ، بزرگترین رقیب امریکا، خود این کشور است. هنگامه ­ی اختلاف حداکثری بین طیف اوباما -که هنوز داعیه قدرت دارد- و تیم ترامپ، به عنوان دو سر طیف سیاست امریکا، از معدود بزنگاه­ هایی است که می­ توان قدرت ایالات متحده را علیه خود او به کار گرفت: چاقویی که استثناً در حال بریدن دسته­ی خود است را نباید پرتکرار دید. اگر اوباما و تیم منعطفش با سیاست­های به غایت لیبرال (با استاندارد امریکایی) فرصتی را برای ایران فراهم کرد و استفاده نسبی ایران از این فرصت به افزایش مشروعیت بین­المللی کشور و ایجاد تَرَک­های راهبردی در میان قدرت­های جهان و نیز متحدان امریکا شد، دولت ترامپ نیز امروز به دلیل افراط کودکانه و دشمن­تراشی های داخلی و بین­المللی­اش می­تواند به منزله­ی فرصتی برای ما دیده شود. این مهم البته هم به مهارت دیپلماتیک نیاز دارد و هم به اتخاذ راهبرد صحیح و مبتنی بر منافع ملی. کمتر کسی در نکته نخست یعنی مهارت دیپلماتیک تیم مستقر در وزارت امور خارجه تردید به خود راه می­دهد و در مورد دوم هم با توجه به نمونه­هایی که در سنوات گذشته شاهد بوده­ایم می­توان امید داشت که عملگرایی مبتنی بر منافع ملی را هرچند در قالبی ایده­آلیستی شاهد باشیم. باید تهدید ترامپ را با اندکی صبر و بازی صحیح به فرصت تبدیل کرد و از این فرصت نهایت استفاده را برد.

در این میان می­بایست هرچه بیشتر به داخل نگریست و اعتماد و امید احیاناً آسیب­خورده­ی ملی را بازسازی کرد. این کار به واقع دشوار نیست؛ رفع برخی محدودیت­های داخلی، استفاده از نسل جوان، متخصص و جهان­دیده و دمیدن امید دوباره در میان ملت در صورت وجود چنین اراده­ای فعلاً ناممکن نیست.

استفاده از وضعیت کنونی بین­المللی، بالقوه و مشروط به شرط­های فوق نه تنها به بازگشت به برجام و برداشته شدن تحریم­ها بلکه می­تواند با کمترین هزینه به رفع همه محدودیت­های موضوع چهار دهه گذشته بینجامد.

صفحه 6 روزنامه شرق - 8 مهر 97.pdf