شاید معادله جدیدی در راه است

منتشر شده در روزنامه شرق ۱ دیماه ۱۳۹۷

ترامپ از قصد زودهنگام خود برای خروج نیروهایش از سوریه خبر داده است؛ آن طور که می گویند ناگهانی، حتی برای نزدیکانش و بنا بر اقوالی برای مشاوران. آنطور که خود گفته به منظور صرفه جویی در هزینه ها، همان که با روحیه تجارتی اش نیز در سازگاری می نماید.

خروجی که حالا می گویند منحصر به سوریه نخواهد بود و دیگر نقاط همچون افغانستان را نیز در بر خواهد گرفت. 

اکنون در فضای رسانه ای و سیاسی ایالات متحده مخالفان ترامپ از تقدیم آسان و ارزان سوریه به ایران سخن می گویند و حتی کسانی آن را هدیه ی زودهنگام کریسمس به روسیه ذکر کرده اند و نیز از بهت نزدیکترین یاران نزدیک و حلقه مشاوران سخن می رانند.

از سوی دیگر خبری آمد مبنی بر کناره گیری ژنرال متیس، وزیر دفاع دولت ترامپ که هرچند در ابتدای دوران به نظر سختگیر می آمد اما بعدتر فهمیدیم که از مخالفان خروج ایالات متحده از برجام بوده و تا کنون نیز اگر نه به سان مانع که همچو ترمزی برای مثلث ترامپ-بولتون-پومپئو ایفای نقش کرده است. حال این ژنرال بازنشسته از این نقش یقیناً پرتنش خسته شده است یا صرفاً خروج ناهماهنگ از ترامپ –آنطور که در خبرها درز کرده است-  او را بیش از حد آزرده است، به هر حال هم کناره گیری او حاوی پیام است و هم به کار بردن لغت "بازنشسته" شدن از سوی ترامپ برای کسی که همین حالا هم بازنشسته است. 

دانه دیگر این تسبیح اما، فشار روزافزون پرونده ی مرتبط با تاثیر احتمالی روسیه بر انتخابات دوسال قبل ریاست جمهوری امریکاست که با فشار بیشتر بر مایکل فلین و رخدادهای اخیر، بازرس مولر را در روزهای پس از تعطیلات در موقعیتی جدید برای پیگیری تقصیرات احتمالی شخص ترامپ قرار می دهد؛ پروندهای که در کنار دیگر موضوعات می تواند بالقوه موجبات فشارهای بی سابقه ای را بر رئیس جمهور نه چندان نجیب ایالات متحده فراهم سازد. 

همه ی اینها را اگر در کنار تغییر ترکیب مجلس نمایندگان و در نتیجه کنگره امریکا از ابتدای سال جدید میلادی قرار دهیم شاید بتوانیم به آنچه ترامپ ممکن است به آن بیاندیشد نزدیک شویم؛ هر چند تحلیل را با پیشگویی فرق بسیار است و در اولی تنها به گزینه های محتمل با ذکر مقدمات می پردازیم.

هر چند شاید بسیاری، به تناسب فاصله ی سیاسی و منافعی که از دونالد ترامپ و دوستانش دارند به واقع یا صرفاً برای کوفتن بر سر او بر پیروزی محور ایران – به صحیح یا غلط – تاکید کنند اما شایسته است که به عنوان تحلیلگر و یا سیاست ساز، مغرور این بازی های رسانه ای و سیاست ورزی های زودگذر و از سر رقابت نشویم. 

صرفاً به عنوان یک احتمال، می توان و باید به گزینه ی خالی از خردورزی نیز در این میانه فکر کرد و آن محتمل دانستن یک رویارویی جدیتر از شرایط کنونی با ایران است. با توجه به حمایت سیاسی حداکثری اتحادیه اروپایی از برجام و موضع ایران در این خصوص و نیز حاضر نبودن به همکاری عملی با دونالد ترامپ و دولتش حتی در زمینه های مشترک علیه ایران – مانند مساله موشکی و احیاناً مسائل مربوط به منطقه که همواره در هر بازی بر آن صرفاً به سخره گرفته شدند و دستاوردی از جنس یک قطعنامه سازمان ملل برایشان ناممکن شد – ممکن است خروجی حلقه ی نه چندان فرهیخته نزدیک به رئیس جمهور امریکا را به چنین گزینه ای نزدیک کرده باشد که به بهانه ای مستقیم و یا حتی در دفاع از یک درگیری صوری که از طرف متحدان منطقه ای (مشخصاً عربستان یا اسرائیل) وارد منازعه ای با ایران شود. 

چنین معادله ی جدیدی در منطقه ای که به تازگی از لوث وجود داعش پاک شده است، هم برتری های استراتژیک ایران در منطقه را تحت شعاع قرار می دهد، هم برد دیپلماتیک تیم حرفه ای وزارت خارجه را که تقریباً همراهی دنیا را – فارغ از توان کشورها برای ترجمه ی این همراهی به عمل اقتصادی برخلاف میل ایالات متحده - با خود دارد به حاشیه می راند و هم اروپا را که امروز فعالانه موضعی مخالف دولت امریکا اتخاذ کرده را در موضعی انفعالی قرار می دهد که حداکثر اگر هم بخواهد نقشی شبیه میانجی را ایفا کند باید در آن به دست بالای مهاجم، یعنی ایالات متحده، نظر داشته باشد. 

این بازی منفعلانه و واکنشی با نگاهی به خالی ماندن دست امریکا از دستاورد بازگشت تحریم ها و عدم توفیق این کشور در تحریم نفتی ایران – به حدی که پیشبینی می شد و امیدوار بودند – در کنار بی حاصل بودن سیاست نمایشی هسته ای با کره شمالی نیز محتمل می نماید.

ضمن آنکه از این رهگذر احتمالاً بسیاری از هزینه های تسلیهاتی عربستان مستهلک شده و انبارها به بهانه ی چیزی شبیه "ائتلاف" خالی می شود و بن سلمان نیز که به غایت تحت فشار همه جانبه و بحران مشروعیت بین المللی قرار دارد از کانون اذهان فاصله می گیرد.

اسرائیل و لابی اش هم راضی تر از گذشته خواهند بود و دولت نتانیاهو نیز شانس بقای بیشتری را بر خود متصور خواهد شد. چرا که قدرت او نیز در بازی سیاست داخلی، امروز بیشتر از قبل در خطر از دست رفتن است. 

دستاورد مهم و شاید مهمترین هم برای خود ترامپ در کنار "شلوغ کردن شهر" و فرار از هزارتوی مشکلات، زمینه سازی برای انتخاباتی است که در یک سال و نیم آینده سرنوشت دولت بعدی کشور متبوعش را رقم خواهد زد: او می تواند فکر کند که با این یک تیر چندین نشان را زده و از همه مهم تر برای بار دوم رئیس جمهور می شود. 

حتماً در صورت بروز چنین سناریویی او نه تنها حمایت اروپاییان را نخواهد داشت بلکه از طرف رقبای داخلی خود نیز تحت حملات شدید قرار خواهد گرفت. اما چه باک که امروز نیز هرقدر به انتخابات نزدیک می شود آماج حملات روزافزون و انتقادات وسیع قرار خواهد گرفت و کیست که نداند زبان مخالفان و متحدانِ دل چرکین در زمان جنگ از هر صلحی بسته تر است؟

به زبان دیگر باید این گزینه را نیز در میان احتمالات دیگر در نظر گرفت که با طرح چنین سناریویی، صرفه جویی در هزینه و بودجه در مناطقی که منافع چندانی برای ترامپ ندارد و در واقع ادامه پروژه های روسای جمهوری قبلی هستند – مانند افغانستان و سوریه – در دستور کار قرار گرفته و تصمیم او و تیم کوچکش بر خروج از آن مناطق به نفع پروژه ای "با صرفه تر" بوده است که (به زعم آنها) بسیار از مسائل را به یکباره حل می کند: چیزی که مخالفت عنصر ملایم تر دولت یعنی ژنرال کارکشته ی پنتاگون را در پی داشته و نهایتاً منجر به کناره گیری او شده است. 

هر چه هست و نیست باید اذعان کرد که تیم ترامپ هر روز کوچکتر و محدودتر ولی در عین حال همگراتر می شود و این همگرایی و عدم تکثر آرا در سیستم امریکا که رئیس جمهور قدرتی تقریباً بلامنازع دارد به سادگی می تواند به تصمیمات حماقت بار منجر شود؛ چیزی که قبلاً از جورج بوش (پسر) - که در مقایسه با ساکن کنونی کاخ سفید به غایت خردورز تر بود - به رای عین دیدیم. 

آنچه باید تصریح کرد اینکه تمامی موارد فوق فارغ از اینکه صحیح باشند یا خیر، و به فرض صدق از توهمات بیشمار مرد شماره یک امریکاست یا نه، صرفاً تحلیل و تلاشی است برای پیدا کردن خط و ربطی میان نقاطی که به چشم و گوشمان می رسند و حتماً داعیه ای برای خبر از غیب و پیشگویی نیست. در عین حال طرح چنین احتمالی، از خطاهایی که سهواً بهانه به دست رقبا و دشمنان دهد می رهاند و هم در برابر غافلگیری ایمن می نماید. 

بنابراین همانطور که همیشه بوده است، در عین حفظ و ارتقای سطح آمادگی سخت، امروز مقتضی می نماید همه ی تحرکات نظامی، دفاعی و امنیتی به دقت تمام مورد بررسی چند باره و با سطح بررسی بالاتر مورد تایید و تصویب نهادها و مجامع عالی تر کشور قرار گیرند. چرا که حرکتی عادی در زمانی دیگر امروز می تواند بیش از همیشه موضوع بهانه گیری و خودسری از طرف خردگریزان منطقه و جهان قرار گیرد و حتماً نقش وزارت خارجه در این میان هم به واسطه ی شناخت جامع از محیط منطقه ای و بین المللی و هم توان تاثیرگذاری و فضاسازی در آن تعیین کننده است، حتی شاید بیش از آنچه در روال معمول کشور مرسوم است. 

 

صفحه 15 شرق 1 دی97.pdf