منتشر شده در روزنامه شرق 22 اردیبهشت 1398 -
هفته گذشته در سالگرد خروج ایالات متحده از برجام شاهد برداشتن گامی تهاجمی از سوی ایران و در قالب بندهای 26 و 36 برجام بودیم. به طوری که با تحریم تبادل مواد هسته ای ایران توسط ایالات متحده، ایران به جای توقف تولید آنها برای عدم تجاوز از سقف های ذخیره مواد برجام، ادامه تولید و توقف مبادله ی آنها را اعلام کرد. ضمن آنکه با تعیین ضرب العجلی شصت روزه و تعیین گام های متعاقب آن، تلاش کرد بدون افتادن در دام واکنش به عمل امریکا، توپ را در شرکای اروپایی برجام بیندازد و آنها را از انفعال یک ساله و تا حد زیادی رندانه بیرون آورد و به عمل وا دارد.
مشروعیت
یکی از موضوعات کلی در هر مذاکره بین المللی و به خصوص در برجام تلاش طرفین برای ایجاد و تبلیغ مشروعیت خود در صحنه ی بین المللی است. مشروعیتی که گویا دولت ایالات متحده به استثنا دغدغه ی آن ندارد. با این حال در مورد ایران دو موضوع مشروعیت زا را به عنوان فرصت می توان در نظر گرفت: یکی صبر راهبردی یک ساله که ضمن زمان دادن به دیگر شرکای برجام برای پیشبرد راهکارهای مورد نظرشان هر گونه بهانه از نوع "تعجیل" و تند روی را از سر کشور دور کرد و نمایشی پخته ارائه کرد.
دیگر آنکه دولتی که اکنون تعلیق بخش هایی از برجام را در دستور کار قرار داده همان دولت و تیم مذاکره کننده و سرمایه گذار سیاسی بر برجام است و این طرح بازی روانی و نسبت دادن واکنش ایران را به تغییرات در صحنه سیاست داخلی آن را از دست شرکای برجام و به خصوص اروپاییان خارج می کند.
ضمن آنکه ایران هر دو گزینه را بر سر راه اروپا گذاشته است: تضمین و عملی کردن سازوکاری که مشکل نفت و بانک ایران را به تمامی حل کند و در نتیجه برجام را به قبل بازگرداند و بی اهمیت قلمداد کردن تهدید ایران که منجر به برداشته شدن گام های بعدی (برداشتن سقف غنی سازی و نیز ساخت راکتور اراک) خواهد بود. همانطور که در کلام رئیس جمهور نیز ذکر شد، برای تهدید ایران به مراجعه به شورای امنیت نیز تهدید ذکر شده که علیرغم عدم ذکر آن می توان حدس زد که چیزی شبیه خروج از معاهده ان.پی.تی و اخراج بازرسان یا چیزی در این وزن باشد.
واکنش اروپاییان
اروپاییان در واکنش به این اعلام ایران نهایت حساسیت را به خرج دادند که از هرگونه تندروی در مقابل آن خودداری کنند. این خود نشان می دهد که نه تنها در افکار عمومی بلکه نزد نخبگان و دولت های اروپایی نیز موضع ایران به حق دانسته شده است. البته که اروپا که هیچ اگر کشوری کوچک هم طرف ظرب العجل قرار بگیرد آن را در سطح اعلام موضع نخواهد پذیرفت و اروپا نیز به طریق اولی همین روال را پیش گرفت.
نکته ای که با توجه به تلاش حداکثری ایالات متحده – و به خصوص تیم پمپئو – بولتون – برای نظامی جلوه دادن فضا و تهدید مدام ایران از سوی ایشان شایان توجه است اینکه پاسخ ایران فارغ از هر مخالفت یا موافقتی به غایت "طراحی شده" و حرفه ای بود. به این معنا که ایران ابتکار عمل خود را نه در قالبی نظامی نشان داد و نه به دست تصادف سپرد. بلکه هم طراحی و هم اجرا به تمامی از سوی همان تیم دیپلماتیک و اهل محاسبه در سطح وزارت خارجه و رئیس جمهور انجام شد و این در واقع تن ندادن به بازی آماتور وزارتخارجه امریکاست.
این نوع از برخورد اقتضای داشتن تیمی به غایت حرفه ای را دارد که علیرغم تمامی تبلیغات غیرمنصفانه ی مخالفانش مبنی بر سازشکاری، نشان می دهد که به انواع دیگر برخورد عقلایی به نیز به همان کیفیت که مذاکره را می داند مسلط است. از این رو و با رهیافت گام به گامی که شاهد بودیم ایران به نوعی به دنبال "امتیاز سازی" است که او را از اجبار به دادن امتیازات جدید در هرگونه مذاکره ی جدید مصون می سازد. وگرنه هر رفتاری اگر مدام و در هر شرایطی تکرار شود به سان همان "بیانیه خواندن" ابتدایی بوده و برای آن نیازی به دیپلمات ها و تصمیم سازانی با ذهنه ای پیچیده نخواهد داشت.
دوگانه ایران در مقابل دوگانه امریکا
در برابر دوگانه امریکایی جنگ-معامله که این روزها پمپئو و ترامپ آن را نمایندگی می کنند، ایران نیز با برداشتن گام اخیر تلاش کرد تا دوگانه ی خود یعنی تامین منافع خود در مقابل تند کردن شرایط خود را برای مخاطب خود که عمدتاً اروپاست بر روی میز گذارد و برای عملیاتی کردن آن نیز از اهرم های مختلفی که در دست دارد و عمدتاً (مانند مساله مهاجرت) سیاست داخلی را در کشورهای اروپایی هدف می گیرد استفاده کند، چرا که سیاست داخلی و به خصوص انتخابات بیش از هر چیز در دولت کشورهای لیبرال دموکراتیک تحرک واقعی و سریع ایجاد می کند.
واقعیت اینکه هردو طرف (ایران و امریکا) در ساخت این دوگانه ها تا حدی موفق بوده اند اما باید دید ایران به عنوان مخاطب امریکا پیش و بیش به پاسخ تن می دهد یا خود موفق می شود مخاطبش یعنی اروپا را به تحرک موثر وادارد.
سیاست داخلی ایالات متحده
همانطور که سیاست داخلی اروپا می تواند به عنوان ابزاری در وادار کردن دولت های متبوع به تلاش برای حفظ ایران در برجام مورد استفاده قرار گیرد، سیاست داخلی ایالات متحده نیز از این موضوع جدا نیست و نشانه ی اخیر آن ذکر نام جان کری توسط ترامپ به عنوان مانع تماس و "معامله" دولت ایران با او بود.
این نوع اظهار نظر از سوی ترامپ البته سادگی ذهن او را در محاسبات سیاسی نشان می دهد. او اهل معامله است و نه مذاکره و به همین روست که ملاقات او با رهبر کره شمالی صریح، کوتاه و ناکام بود. چرا که به جز بیان موضع قاطع و بدون انعطاف و پذیرش از سوی طرف مقابل چیز دیگری در ذهن او نیست؛ او تنها معامله از موضع برتر را می داند و این البته فاصله ی بسیار با هر واقعیتی در صحنه دیپلماسی دارد. به همین جهت است که تا حد زیادی شاهدیم که از وزارت خارجه فربه و متخصص امریکا چه در تصمیم ها و چه در اظهارها جمع کوچکی دیده می شوند و بخشی از زبده ترین نیروها نیز اساساً با سر کار آمدن دولت ترامپ از مجموعه متبوعشان جدا شدند.
اما شاید ترامپ با ذکر نام وزیر سابق امور خارجه در این زمان، بیشتر به دنبال نوعی حمله زودهنگام و پیشگیری از کاندیدا شدن او برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده باشد؛ امری که اتفاقاً در صورت وجود تماس های ایران با دموکرات های امریکا بی فایده به توصیه و فشار نخواهد بود.
چه از دموکرات ها و چه از تیم ترامپ، یکی از اصلی ترین ستون های امتیاز گیری ایران از طرف امریکایی را بی شک باید در فضای انتخاباتی خاص این کشور باید پی گرفت. البته با حرفهای گری دیپلماتیک به طوری که از نظر حقوقی دخالت در امور داخلی کشوری دیگر محسوب نشود.