منتشر شده در روزنامه شرق 24 فروردین 1399 -
مشکل عالم گیر کرونا که از در هفته های گذشته گسترش بی سابقه ای داشته است و اتفاقاً بیشتر کشورهای توسعه یافته و نیمه صنعتی را به طور مخصوصی تحت تاثیر قرار داده است به جز تاثیرات بهداشتی، اقتصادی و بشری که داشته است موضوع دیگری را نیز در سطحی بالاتر طرح نموده است. گویی انسان اینک دیگر نه در لا به لای کتاب های لیبرالیستی در روابط بین الملل، بلکه در صحنه ی بی واسطه ی زندگی هر روزه با تمام ابعادش به این نکته متوجه است که گویی مسائل کلان جهان را با هیچ قدرتی نمی توان پشت مرز کشورها نگاه داشت. اگر قدرت های بزرگتر، مسائل اقتصاد بین الملل را با منزوی کردن کشورهایی که تن به خواسته آنها نمی دهند، بر گردن آنها انداخته و خود را امن و ایمن نگاه می دارند، اگر مسائل امنیتی به لطف قوای قهریه به صورت یکجانبه و یا تحت ائتلاف های قطبی نظامی-دفاعی دنبال می شوند، اگر مسائل محیط زیستی از جانب مخرب ترین دولت ها و شرکت ها مورد بی اعتنایی قرار می گیرند و اگر با پرده هایی که رسانه ها بر واقعیت های بین المللی می کشند برخورداری و محرومیت های ملل مختلف پنهان و به صورتی مهندسی شده نمایانده می شوند، کرونا صرفاً به واسطه ی بزرگی و فوریت طبعی اش یک بار برای همیشه به بشر، با هر ملیتی، دولت ها با تمام ارتش هایشان، تمام توان اقتصادی، بهداشتی و درمانی آنها نشان داد که مسائل بشری مسائلی فراگیر و ورای مرزها هستند. اگر روسای کشورها می خواهند در مواردی که می توانند موضوعات را با رهیافتی یکجانبه گرایانه و برتری جویانه دنبال کرده و سیاست مبتنی بر قدرت را دامن بزنند، کرونا آینه ی تمام نمای عدم موفقیت این موضع گیری های قدیمی و تاریخ مصرف گذشته است. نگاه تیزبین و بلندمدت در مورد موضوعات دیگر و کمتر بحرانی هم این نتیجه و ارزیابی را داشته اند اما اینک نه نظریه پردازان و تحلیلگران روابط بین الملل بلکه عموم مردم جهان در مواجهه با مساله ای واحد و خطیر به نتیجه ای چنان و رهیافتی بشری نزدیک شده اند.
برای نخستین بار پس از جنگ دوم بین الملل بشر در آن واحد با مساله ای واحد روبروست: خانه نشینی، دورکاری، دوری از یکدیگر و حفظ فاصله، بحران بهداشتی، کمبود تجهیزات، رکود اقتصادی، تعطیلی کسب و کارها و سکوتی مرگبار که گرچه احتمالاً در چند هفته ی آینده تا اندازه ی زیادی مدیریت خواهد شد اما تا همین جا هم ناتوانی و نیاز آحاد بشر را به یکدیگر و حل و فصل مسائل از راه همکاری های بین المللی و ایجاد و رعایت رژیم های بین المللی به رخ انسان کشیده است.
موضوعی که اینک با یک ویروس تازه با گسترشی فزاینده که البته در ابتدا توسط یک جانبه نگران دولتی امری پیش پا افتاده و کوچک قلمداد می شد، تنها ایضاح شده و با گرفتن جان ده ها هزارنفر در دو سه ماه شوک بی سابقه ای را به نمایندگی تمام مسائل ریز و درشت بشری که فقط شتابی کمتر دارند به جامعه بشری وارد آورد و نشان داد که به واقع و در درازمدت نمی توان سلامت را به عنوان مساله ای در سطح ملی نگریست و خواه نا خواه موضوع گسترش جهانی این دردسر و انتشار آن بین کشورها لاجرم خواهد بود. همین امر در مورد مسائل دیگر هم موضوعیت دارد: دیگر مسجل است که مسائل محیط زیستی، امنیتی و اقتصادی هم مسائلی در سطح بین الملل هستند که جز با تن دادن به همکاری بین المللی و در قالب چندجانبه نگری و استفاده از رژیم های کارآمد بین المللی نمی توان به فائق آمدن به آن به طور درازمدت و پایدار امیدوار بود.
بنابراین تفکرات یکجانبه گرایانه و غیرنوع دوستانه نه کرونا و نه هیچ مساله کلان بین المللی دیگری را نخواهد توانست به صورت پایدار و واقعی حل و فصل نماید و تمدن بشری، شامل دولت ها، نهادهای مدنی و خود ملتها ناگزیر به این باور نزدیک خواهند شد که منافع واقعی و درازمدت ایشان به عنوان جز، درگرو منافع دیگران خواهد بود.
از طرف دیگر باید باور کرد که بازیگر هوشمند در عرصه ی دیپلماسی و روابط بین الملل همزمان باید به دنبال توسعه منافع ملی خود نیز باشد. از این رو به عنوان ناظری که از خاستگاه ایران به موضوع می نگرد و سابقه برجام و پسابرجام را در حافظه ی تاریخی کوتاه مدت خود دارد بلافاصله این پرسش مطرح خواهد بود که "تهدید کرونا را چگونه می توان به فرصتی برای برون رفت از بن بست های موجود روابط خارجی کشور و تبعات آن تبدیل نمود؟"، موضوعی که اخیراً نقل محافل سیاسی و گفتگوهای نیمه رسمی بین دولت ها با دولت ایالات متحده امریکا نیز بوده است.
به نظر می رسد با توجه به چشم انداز محتمل سلامت و اقتصاد در جهان و به خصوص ایالات متحده، ترامپ هر قدر رقیب دموکرات ضعیفی را در برابر خود می بیند اما بزرگترین تهدید را نه از جانب ایشان بلکه از جانب نقطه ی قوت سابق خود یعنی اقتصاد متوجه انتخابات پیش رو خواهد دید. این موضوع به طور بالقوه می تواند موضع ایران را در هر مذاکره مستقیم و یا توازن قوای غیر مستقیم ارتقا خواهد داشت. چرا که ترامپ در صورت مواجه شدن با معضلات اقتصادی بیش از گذشته نیازمند امتیازی در حوزه روابط خارجی برای انتخابات خواهد بود. گره زدن منافع ملی کشور به باخت او البته دور از تعقل است. ما به عنوان بازیگر هوشمند می بایست موضوع را طوری مدیریت نماییم که کشتی انتخابات ایالات متحده به هر سوی که هدایت شد بتوان با حرکت بعدی خود را به برنده بازی تبدیل نمود. قاعدتاً با تمام این مسائل امکان برد ترامپ بیش از باخت اوست و به خصوص انگیزه ی استفاده از کارت مذاکره یا معامله با ایران می تواند وی را شخصاً در موضعی امتیازدهنده قرار دهد. با اینکه روابط بین الملل به هیج روی عرصه ی تضمین و اطمینان نیست، می توان اطمینان داد که عقلاً ترامپ یا هر سیاستمدار و جریان سیاسی بزرگترین محافظ دستاوردهای خود خواهند بود. از سوی دیگر یک دولت دموکرات احتمالی نیز قاعدتاً رفتاری از جنس برهم زدن یک تعامل دولت ایالات متحده – نظیر کاری که ترامپ انجام داد- را نخواهد داشت.
اگر بتوان ترامپ را با توجه به انگیزه هایی که در صدر اشاره شد نسبت به تعلیق تحریم های ایران تحریک نمود، در واقع به واسطه بیماری همه گیر کرونا موضع رسمی ایران که در سپتامبر سال گذشته در نیویورک اتخاذ و مطرح شد تامین شده و ترامپ نیز در داخل کشور به اندازه کافی موقعیت مانور تبلیغاتی به نفع آرای خود را خواهد داشت. این موضوع البته با میانجی گری و نیز موارد عملی مانند تبادل زندانیان که نشان دهنده اراده ی سیاسی طرفین باشد قابل آغاز است. ساده آنکه هوشمندانه ترین راهبرد در مقابل ترامپی که ممکن است بیش از چهارسال دیگر بر مسند قدرت باشد، تبدیل کردن منافع خود به خواسته ی اوست. امری که مانند روند جاری در خصوص بیماری کرونا مستلزم آن است که تنها متخصصان و متولیان مستقیم امر، به طور متمرکز حرف اول و آخر آن را زده و سایر امکانات کشور در گامی عقب تر به پشتیبانی تیم عمل کننده و تقویت مسیر عملکرد آن بپردازند.