انتخابات خاص

منتشر شده در روزنامه شرق ۲۹ دی ۱۳۹۹ -

در روزهای اخیر به واسطه اظهار نظر خانم فائزه هاشمی در خصوص تمایل به برد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و تعاقبات آن، این پرسش دوباره مطرح شده که چگونه می توان به دسته بندی واقعی در خصوص این انتخابات در جامعه ایرانی دست یافت؟ البته این پرسش به مثابه موضوع پژوهش کمی، نظرسنجی در همان روزهای این انتخابات را اقتضا می کرد.

اما در عین حال و فارغ از وزن دسته های مختلف طرفدار برد ترامپ، بایدن و یا بیطرف، می توان عمده دسته های طرفدار را به سیاق زیر ارزیابی کرد: 

طرفداران برد دونالد ترامپ در فضای ایرانیان داخل و خارج از کشور به چهار دسته تقسیم می شدند: 

  • کسانی مخالفین اساسی و سنتی جمهوری اسلامی هستند و با هر وسیله و هزینه ای قائل و مایل به براندازی حکومتند. عمده سران این دسته در خارج از کشور هستند و البته ادامه خط آنها در داخل نیز قابل مشاهده است. این گرایش قائل است که با فشار حداکثری به جمهوری اسلامی، محدودیت منابع مالی و انزوای آن در فضای بین المللی و حتی در صورت لزوم تحمیل جنگ می توان به نارضایتی داخلی دامن زد و با کمک دولت های متخاصم به تغییر حاکمیت در تهران دست پیدا کرده و عنان در دست گرفت. این دسته با مواضع اتخاذی دولت ترامپ، وضع  تحریم های متعدد علیه تهران و نیز اعتراضات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در ایران خود را به  این هدف نزدیک احساس می کردند.  

این نگاه گرچه در قول ایران را از نظام سیاسی آن جدا می کند اما در عین حال فشار بیش از حد تحریم و حتی حمله نظامی را که بیش از هر چیز بر گرده مردم کوچه و بازار وارد می شود هزینه لاجرم «حل مساله» دانسته و حتی برای این استدلال گهگاه از تعبیر «شیمی درمانی» هم استفاده می کند. 

  • ناامیدان اقتصادی که عمدتا از طبقات نابرخوردار جامعه تشکیل شده اند و می توان حدس زد که احتمالا بدنه اجتماعی اعتراضات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در ایران هستند. این طبقه قائلند که ادامه وضع موجود چه با برجام و چه با فشار حداکثری، آورده ی قابل توجهی برای ارتقای سطح زندگی شان ندارد. بنابراین می توان فهمید که احتمالا این دسته به دنبال بر هم زدن نظم موجود برای رسیدن به توزیعی جدید در منابع و امکانات هستند و یکی از راه های این بر هم زدن فشارهای گوناگونی است که از سوی دولتی همچون دولت ترامپ بر حاکمیت ایران وارد می آید. 

واقعیت این است که اولویت اول این دسته سیاست و تغییرات معنادار در حاکمیت و حتی دولت نیست بلکه هدف اصلی ایشان حل مساله اقتصادی است که به هر ترتیب باید صورت بگیرد. از این رو می توان سرگردانی مخصوصی را از نظر سیاسی در آراء این قبیل افراد سراغ گرفت. از همین روست که شاید هر کس بیشتر نسبت به وضع موجود اعتراض کند و هر چقدر این اعتراض غلیظ تر باشد همراهی بیشتر را از این دسته از مردم جلب خواهد کرد. 

  • طبقه برخوردار شامل سوداگران اقتصادی که دارای ثروت های هنگفت ارزی هستند که در اثر هر تحریم و فشاری بر آن به صورت نجومی افزوده می شود نیز موافق باقی ماندن ترامپ و ادامه سیاست فشار حداکثری بر ایران بودند: آن کسانی که آقای دکتر روحانی از ایشان به عنوان «کاسبان تحریم» یاد کرد. یعنی کسانی که به واسطه موقعیت استثنایی شان قادر به دور زدن تحریم ها و برخورداری از امتیازات ویژه ای از خلال تحریم ها و کدر بودن فضای اقتصاد و و تجارت هستند. 
  • دسته آخر کسانی که در انتخابات اخیر مایل به رای آوردن ترامپ بودند برخی افراطیون مخالف دولت و مشی کلی آن بودند که با هر هزینه ای مایل به کسب آبرو برای تیم مذاکره کننده و برجام نیستند و خود را در رقابتی مدام با ایشان ارزیابی می کنند. رقابتی که از سوی ایشان با رای آوردن دوباره ترامپ و شکست کامل دولت روحانی پیروزی ایشان را در انتخابات آتی ریاست جمهوری تضمین می کرد. این دسته البته ذیل خود به دسته های مختلفی تقسیم می شوند. 

 

اما طرف دیگر این داستان یعنی گروه هایی که مایل به برد بایدن در انتخابات بودند را نیز می توان به دو دسته اصلی تقسیم بندی کرد: 

  • فعالان اقتصادی غیر سوداگر: کسانی که به فعالیت اقتصادی به معنای واقعی و غیر سوداگرانه آن امیدوارند. یعنی در صورت عادی شدن سیاست خارجی، تجارت و اقتصاد از رونق و آرامش روانی جامعه هم در زندگی و هم در کسب و کارشان منتفع می شوند. این افراد شامل کارآفرینان، تولید کنندگان، تجار عادی، تکنوکرات ها و بوروکرات های حرفه ای هستند و در سابقه تاریخی ذهنی خود زمان هایی نظیر دوران اصلاحات و دوران زعامت اول روحانی را مرور می کنند. اولویت اصلی این دسته نیز مساله اقتصاد است و سیاست و به خصوص سیاست خارجی از دید ایشان صرفا ابزار ایجاد ثبات و آرامش در بازار کسب و کار است.
  • تحول خواهان میانه رو: دسته دیگر سیاسیون تحول خواهی هستند که به اصلاح امور سیاسی از طریق عبور از انسداد به وجود آمده امیدوارند. این دسته عموما فعالان سیاسی و مدنی همراه دولت از سه بخش اصلاح طلبان میانه رو(به سبک محمد خاتمی)، اعتدالیون هم مسلک با دولت روحانی(به سبک جواد ظریف) و اصولگرایان میانه رو (به سبک علی لاریجانی) هستند. از نقطه نظر این لایه از جامعه، مقصود اصلی اصلاح امور، کارآمدی بیشتر حاکمیت، تنش زدایی با جهان و رونق اقتصادی است و این اهداف صرفا در صورتی ممکن و مطلوبند که با هزینه کم و روش منطقی و مطمئن به آنها دست یافت. برگشتن ورق و بر هم خوردن نظام اجتماعی به خصوص با دخالت خارجی خط قرمز این گروه است و اساسا به اتحاد هرچه بیشتر ایشان می انجامد. 

 

باید توجه کرد که از میان دسته های فوق آنها که «سیاست» را مبنا گرفته اند (یعنی دو دسته تندرو از یک سو و سه دسته میانه رو از سوی دیگر)  در پرداختن به هر موضوع مهم سیاسی و از جمله انتخابات ایالات متحده، نیم نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری سال آینده در ایران دارند که نه تنها برای مدیریت کلان ایران در آینده نزدیک تعیین تکلیف می کند بلکه محاسبات را در مواجهه با غرب، آمریکا و جهان در موضوع هسته ای و دیگر موضوعات تحت تاثیر قرار می دهد. 

آنچه بر این موضوع تاثیرگذار است نوع، سرعت و نحوه موضع گیری و عمل دولت جدید در واشنگتن نسبت به مساله ایران است که سرفصل تمام بحث های بعدی در آن، موضوع هسته ای و تحریم های یکجانبه وضع شده توسط دونالد ترامپ خواهد بود. 

سوال اصلی را می توان اینطور مطرح کرد که آیا اساسا می توان و می بایست موضوعات مربوط به سیاست خارجی به مسائل داخلی مربوط دانست؟ و اینکه چطور وجوه بین المللی سیاست مسائل داخلی ایالات متحده را به مقولات مربوط به سیاست داخلی در ایران و نیز دیگر کشورهای عمده مرتبط می کند؟ 

علی رغم آنچه سیاستمداران و دیپلمات ها در خلال مواضع رسمی خود می آورند می توان متناسب با زبان دانشگاهی اینطور ارزیابی کرد که هم سیاست داخلی بر سیاست خارجی و روابط بین الملل موثر است و هم بالعکس. این موضوع و تایید آن را را فارغ از جنبه های تحقیقی لازم که احیانا پیشتر نیز انجام شده اند، می توان ذیل همین مصداق - یعنی ارتباط پیدا کردن سیاست داخلی ایالات متحده با سیاست خارجی این کشور و نیز روابط بین الملل که آن نیز نهایتا بر سیاست داخلی کشورهایی مانند ایران موثر است - نگریست. 

همانطور که ملاحظه می شود انتخاب شدن ترامپ یا بایدن بر منافع گروه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی در ایران تاثیرگذار بوده و بنابراین هر کدام - فارغ از خاستگاهش- برد و باخت خود و مسیر پیش روی کشور را در تناسب با این معادلات ارزیابی می کنند. از همین روست که به محض روشن شدن نتیجه انتخابات اخیر در واشنگتن شاهد حملات شدیدتری به اشخاص و جریان های میانه روبودیم که احیانا بیم آن می رود که شانس بیشتری برای توفیق در انتخابات پیش رو داشته باشند. این حملات البته همانطور که ذکر شد از سوی یک جناح خاص نیست، بلکه در یک وصف مجمل از سوی تمامی اطراف تندرو این بازی چند وجهی و چند جانبه (تندرو داخلی، اپوزیسیون تندرو برانداز و نیز نیروهای تندرو در صحنه سیاسی کشورهای روبرو) دیده می شوند. 

در یک نتیجه گیری خلاصه می توان اینطور تئوریزه کرد که «تندروی تندروی را تقویت می کند و میانه روی میانه روی را». شاهد آن هم نیرو گرفتن تندروهای داخلی از یک سو و اپوزیسیون از سوی دیگر در اثر سیاست های افراطی ترامپ بود. 

به بیان دیگر حالا که صحنه دیگر شده و تیم میانه روی در واشنگتن بر سریر قدرت می نشیند تلاش ها برای بر هم زدن کلی این نظم و هر احتمالی است که به حل موضوع از سر میانه روی اصیل نتیجه شود.