منتشر شده در روزنامه شرق 26 فروردین 1400 -
اگر زمان بندی رشته اعمال ضد امنیتی منسوب به اسرائیل در ایران را در نظر آوریم بیشتر آنها به دو بازه زمانی بر می گردند. یکی بین سال های ۸۸ تا ۹۰ و دیگری از تیر سال ۹۹ تا کنون:
- ترور مسعود علیمحمدی: ۸۸/۱۰/۲۲
- ترور مجید شهریاری: ۸۹/۹/۸
- ترور (ناکام) فریدون عباسی: ۸۹/۹/۸
- ترور داریوش رضایی نژاد: ۹۰/۵/۱
- انفجار در سایت موشکی ملارد: ۹۰/۸/۲۱
- ترور مصطفی احمدی روشن: ۹۰/۱۰/۲۱
- انفجار در مجتمع غنی سازی نطنز: ۹۹/۴/۱۲
- انتشار گاز کلر در مجتمع پتروشیمی کارون ماهشهر: ۹۹/۴/۱۴ (خرابکاری احتمالی)
- انفجار در نیروگاه زرگان اهواز: ۹۹/۴/۱۴ (خرابکاری احتمالی)
- ترور محسن فخری زاده: ۹۹/۹/۷
- انفجار در مجتمع غنی سازی نطنز: ۱۴۰۰/۱/۲۲
- سقوط بهروز کمالوندی از ارتفاع ۷ متری در مجتمع غنی سازی نطنز: ۱۴۰۰/۱/۲۳ (مشکوک)
آخرین این اعمال که خرابکاری در سیستم برق رسانی مجتمع غنی سازی نطنز بار دیگر نشان داد که این اقدامات را باید در پیوند با سیاست خارجی نیز تحلیل کرد.
حالا مبتنی بر اطلاعات در دست، می دانیم که در بازه نخست (یعنی ۸۸-۹۰) زمینه های اصلی دور جدید مذاکرات هسته ای کارآمد (مذاکرات محرمانه عمان در سال های ۹۰-۹۱ و بعدا مذاکرات رسمی ۹۲-۹۴) گذاشته شده شاید بتوان از زاویه دیگری خرابکاری ها و رفتارهای تهاجمی اسرائیل را مورد نظر قرار داد. بازه دوم البته کمی متفاوت آغاز شد: می توان گفت با ترور سردار سلیمانی توسط دولت ترامپ چراغ سبزی به اسرائیل داده شد تا رشته جدیدی از خرابکاری ها و ترورهای خود را در ایران آغاز کند: شاید به امید تحریک ایران و تدارک تله یک درگیری محدود نظامی که هم برای اسرائیل مفید باشد و هم به انتخابات ترامپ کمک کند. این رفتارها با به دام نیفتادن ایران متوقف شدند و پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات در واشنگتن و پیروزی گفتمان مقابل، اسرائیل مجددا ولی بسیار پررنگ تر به میدان ترور و خرابکاری آمده و سلسله ای از اقدامات ضد امنیتی را این بار به قصد جلوگیری از هرگونه اقدام برای احیای برجام شروع کرد. در باب تحرکات اخیر (از آذر ۹۹ تا کنون) مهمترین اهدافی که برای این رژیم متصور است به قرار زیر می توان اشاره کرد:
- خودنمایی در برابر دولت تازه امریکا که اراده سیاسی و توفیقش در منطقه در گرو احیا برجام است و تلاش برای باز کردن جای خود در معادلات معطوف به ایران دولت بایدن،
- تخفیف توان امنیتی ایران و قدرت نمایی در جهت تخریب روحیه و وفاق ملی،
- تلاش برای ایجاد تفرقه داخلی به خصوص در مورد مذاکرات احیای برجام و در نتیجه بستن دست مذاکره کنندگان ایرانی برای به نتیجه رساندن این مذاکرات،
- محدود کردن اهرم غنی سازی در دست ایران و در نتیجه ایجاد طمع در طرف امریکایی برای اتخاذ رویکردی زیاده خواهانه تر به این امید که به اتفاق مورد قبلی موجب شکست در مذاکرات شود.
اولین نتیجه ای که از این موضوع به ذهن متبادر می کند دستپاچگی مجدد اسرائیل است به مثابه آنچه در اوان شکل گیری مذاکرات منتج به برجام شاهد بودیم و همین معنا نشان از صحت تلاش برای تامین منافع ملی از طریق رفع تحریم هاست.
با همه مشکلاتی که اجرا شدن برجام در طرف امریکایی داشت از زمان ورود جدی دو طرف به مذاکرات مستقیم و علنی تا خروج امریکا از برجام و دوران پر تنش ترامپ، اسرائیل که در روابط خود با اوباما به چالش افتاده بود اعتماد به نفس انجام عملیات ضد امنیتی و بر خلاف مسیری که دولت وقت امریکا می پیمود را نداشت.
حالا اما اسرائیل تلاش کرده تا پیش از روی کار آمدن دولت منتخب در واشنگتن سلسله عملیات خود را آغاز کند و اکنون نیز با اهدافی که در بالا بر شمرده شد تلاش می کند تا آنجا که ممکن است در کار مذاکرات جاری اخلال کند.
در عین حال تیم مذاکره کننده با داشتن تحلیل صحیح می تواند این تهدید را به فرصتی برای محکومیت اسرائیل و در جهت فضاسازی در جلسات به سود خود استفاده کند. حتی ممکن است بتوان با تکیه بر ابعاد ضد امنیتی و خطرات اساسی برای امنیت هسته ای و خطر های عمده زیست محیطی تلاش کرد تا طرف مقابل حرکاتی از این دست را رسما محکوم کند.
دیگر آنکه ایران می تواند اقدامات متعدد تروریستی و خرابکارانه اسرائیل را با تمرکز حرفه ای بر دیپلماسی عمومی و رسانه ای تبدیل به اهرمی برای عدم ورود به مذاکرات موشکی و منطقه ای مطلوب اسرائیل و عربستان کرده و هزینه این استراتژی را با استدلالی مشروعیت زا به حداقل رساند.