منتشر شده در روزنامه هم میهن 29 مرداد 1402 -
خبر توافق برای آزادی زندانیان دوتابعیتی ایرانی-آمریکایی همزمان انتقال شش میلیارد دلار از دارایی های ایران از کره جنوبی به قطر که اخیرا پخش شد را می توان نیم قدمی به سمت تنش زدایی در روابط خارجی کشور دانست. مهمترین خاستگاه هایی که منجر به نتیجه فوق شد را اولا می توان کاربست چنین نتیجه ای در تخاطب با افکار عمومی آمریکا در آغاز کمپین های انتخابات ریاست جمهوری دانست و ثانیا انسجام این تحلیل در سامانه ی تصمیم سازی ایران برای سیاست خارجی دولت جدید که بدون فرآیندهای نتیجه دار با ایالات متحده نمی توان از کشورهای دیگر همکاری قابل توجهی را انتظار داشت.
مهم است که فرآیند تصمیم سازی در سیاست خارجی با آنچه در مواجهه با طرف های مقابل به عنوان موضع دیپلماتیک یا رسانه ای مطرح می کنیم الزاما یکی نباشند و به بیانی گرفتار مواضع اعلامی خود نشویم. واضح است که هیچ طرف مذاکراتی بدون داشتن انگیزه ای برخاسته از نوعی نیاز، به مذاکره دست نمی زند. وارد شدن به مذاکره قهرا یعنی مذاکره کردن در موضوع مطروحه واجد منافع بیشتری است تا پرهیز از آن.
در حال حاضر به جز روال های دائمی سیاست خارجی، سه موضوع بالقوه مذاکراتی در سیاست خارجی ایران مطرح است: مذاکرات احیای برجام با گروه ۴+۱ و ایالات متحده، مذاکرات با آژانس بین المللی انرژی اتمی و مذاکرات با کشورهای اروپایی و آمریکا در خصوص استرداد اتباع و گشایش در مبالغ بلوکه شده منابع ایران.
البته که این سه دسته مذاکره رسما و تا حدی واقعا از هم جدا هستند اما طبعا نه انگیزه های آنها و نه نتایج ایشان روی هم بیتاثیر نیستند:
مذاکرات احیای برجام همچون خود برجام به عنوان هدف کلان به دنبال شکستن تلاش ها برای امنیتی سازی ایران به بهانه برنامه هسته ای به شمول غنی سازی است و در هدف انضمامی و عملیاتی خودُ، رفع تحریم ها را به قصد گشایش اقتصادی، فروش عادی سهمیه نفت، گاز، پتروشیمی و غیره و نیز جذب سرمایه گذاری خارجی پی میگیرد. آنچه تا کنون و از رفتار کشور در تمام طول پرونده ی هسته ای مشخص شده این است که کسی نمی تواند منتظر مذاکره با «ایران به زانو افتاده» باشد.
در عین حال واقع امر آن است که از آنجا که بازی تحریم، یک بازی باخت-باخت و با حاصل جمع منفی است، ایران نیز بهره منفی خود از وضعیت حاضر را در محاسبات ملحوظ می کند که به جز خسارات نقد و نزدیک، عدم امکان بهره برداری از بسیار از فرصت ها نیز در زمرهی آن قرار می گیرد. بنابراین به واقع از نقطه نظر منافع ملی هرگاه ممکن باشد باید نهایت اهتمام را برای احیای برجام و برداشته شدن تهدیدهای ایالات متحده به خرج داد.
علاوه آنکه مهمترین دستاورد برجام فرارسیدن غروب های آن است که علی رغم تمام تصورات اولیه داخلی و موانعی که بر سر اجرای توافق از هر سو ظاهر شده، اینکه هم ایالات متحده از آن خارج شده و هم ایران به عنوان اقدامات جبرانی و ذیل مواد ۲۶ و ۳۶ خود توافق از اجرای بسیاری از محدودیت های آن دست کشیده است، هنوز در حال سپری کردن زمان خود هستند. ضمن تمام طراحی هایی که برای کنش گری در موضوعات ۵+۱ُ برجام و آژانس صورت می گیرد همواره باید این معنا را در نظر داشت که غروب های برجام (در اکتبر سال جاری و مهمتر در ۲۰۲۵) که نقش اساسی در زدودن فضای امنیتی سازی شده از برنامه هسته ای دارند حفظ شوند.
محور دوم که مدام هم برقرار بوده ارتباط کشور با آژانس بین المللی انرژی اتمی است که لااقل در سطح، وجهی فنی دارد. ایران بالقوه سه دسته نظارت را در دستور کار دارد: نظارت های پادمانی که مربوط به توافق ایران و آژانس به سان همه دیگر کشورهاست، نظارت های مربوط به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و نظارت های ذیل برجام که تقریبا می توان گفت این دو مورد اخیر با توجه به شرایط توضیح داده شده حول برجام در حال حاضر اجرایی و عملیاتی نیستند.
آژانس طبیعتا همواره تاکید بر وجه فنی خود دارد اما کسی نمی تواند منکر تاثیر کشورهای غربی بر نوع گزارش دهی آن شود. طبع گزارش های مدیرکل آژانس نوعی غیرقطعی بودن را در ذات خود دارد: به هنگامی که اراده بر رفع موانع فیمابین دارد «شواهدی مبنی بر تخلف ندارد» یا «سوال دیگری ندارد» و در وقتی که اراده بر عدم رفع مشکلات با یک عضو است «در موقعیتی نیست که بتواند تایید کند هیچ انحرافی وجود نداشته است» و این هر دو بالقوه می تواند به شواهدی واحد مطابق شود. بنابراین ضمن کار تخصصی و فنی با آژانس همواره سایه سنگین سیاست بر فعالیت ها و گزارش های آن قابل مشاهده بوده است.
سوالاتی که آژانس در مورد مکان های ادعایی مربوط به سال های گذشته داشته است در مواردی با ایران پاسخ داده شده و حتی مدیرکل قانع شده است. این راه می بایست ادامه داشته باشد اما با توجه به حجم نظارت های آژانس بر ایران در هر سه نوع آن در قیاس با اعضای دیگر، این نهاد نیز می بایست متوجه باشد که اولا همین سطح بالای بازرسی ها و نظارت ها و پذیرش ایشان نشان از عدم اراده ایران بر تخلف معنادار در فعالیت های هسته ای بوده و ثانیا ایران برای ادامه همکاری ها در توضیح ابهامات ادعایی و نیز بازرسی های حجیم همواره به دستاوردهای این همکاری ها متوجه است. اگر قرار باشد با هر میزان همکاری باز هم آژانس بی توجه به تحلیل ایران به سوال های بیشتر یا تکرار موضوعات پاسخ داده شده بپردازد (که مطابق روش کار شکلی خود می تواند این کار را بکند چون هیچ موضوعی در آژانس برای همیشه «تمام» نمی شود)، ایران به تدریج انگیزه خود را برای ادامه روند همکارانه خود و امنیتی زدایی از برنامه هسته ایش از دست خواهد داد.
محور بعدی گفتگوها که این روزها اخبار زیادی از آن منتشر است موضوع آزادی زندانیان دوتابعیتی در ایران در قبال نرمش ایالات متحده برای انتقال و مصارفی معین از منابع مسدود شده ایران به خصوص در عراق و کره جنوبی است. این نوع مذاکره در واقع مذاکره ای زودبازده، عملیاتی، موردی و بیشتر اعتمادساز است. بنابراین هرچند انتقال منابع از کره جنوبی به قطر یا از عراق به عمان و امکان صرف آنها در موارد معین بخش کوچکی از مشکلات ایران را تسکین می دهد اما باید در نظر داشت که این دستاوردی شگرف نیست: دولت بایدن در شرایط پیشا انتخاباتی خود امکان ورود به مذاکرات احیای برجام را ندارد ولی آزادی و بازگشت اتباعش را همواره می تواند در فضای سیاسی داخلی و انتخاباتی خود به خوبی عرضه کند.
بنابراین اتفاقات رخ داده را می توان حاشیه اعتمادساز و عملیاتی خردی از توافق نانوشته و غیر رسمی به قول شایع freeze to freeze دانست که ذیل آن متصور است ایران و ایالات متحده از افزایش سطح تنش در حوزه هسته ای و تحریمی خودداری کنند.
واقع امر البته این است که همزمان با استقبال از همین سطح از همکاری و تنش زدایی نباید آنها را گام های اولین یک قرارداد جامع یا به طور اختصاصی احیای برجام دانست که آن نیازمند مذاکراتی درخور و به هنگام است که فعلاْ لااقل طرف آمریکایی از نظر داخلی موقعیت آن را ندارد.
دو نکته اصلی یکی اینکه جای خوشنودی دارد که گویا در غالب گرایش های سیاست داخلی به شمول دولت مستقر، این درک ایجاد شده است که موانع تحریمی، جدی و رفع آنها ضروری است و بدون ورود به سازوکارهای بین المللی و عادی کردن مناسبات با هر ترتیبی نمی توان گشایش معناداری در ساحت های مختلف حکمرانی -به خصوص اقتصاد- ایجاد کرد.
نکته دوم که می بایست در تاریخ و بین الاذهان سیاسی خود ثبت کنیم آنکه فضای بیرون از حوزه اراده ما همیشه ثابت نیست. اگر در اواخر دولت قبل و اوائل دولت فعلی این امکان و اراده در طرف مقابل برای احیای برجام وجود داشت، بعد تر و تا امروز مشاهده شده است که علی رغم ابراز امیدواری ها و خوشبینی های وزیر محترم امور خارجه و همکاران در سال اخیر، دولت بایدن به علت تغییر در موقعیتش از جمله موضوع رقابت های انتخاباتی و مساله پیش آمده برای رابرت ملی، آمادگی خود را برای ورود محتوایی به مذاکرات احیای برجام هر روز بیشتر از دست داده است ما فاصله بسیار زیادی تا رفع تحریم ها داریم. بنابراین شرایط محیط همیشه ثابت نیست و اینطور نیست که هرگاه ما اراده به رفع مشکل کنیم اجابت شود: فرصت سوزی نباید کرد.