باید متعادل بمانیم

منتشر شده در روزنامه شرق ۱۰ دیماه ۱۳۹۷

موضوعی که اخیراً هم سوال برانگیز و هم هراس برانگیز شده، حضور و بروزهای گاه به گاه وزیرامورخارجه است در فضای رسانهای داخلی. در این یادداشت به ابعاد گوناگون فضای حاکم بر سیاست داخلی و خارجی و سایه آنها بر هم می پردازیم.

 

  • برجام: خطوط قرمز، فشارها و دستاوردها

از آنجا که برجام بی شک مهمترین پروژه و دستاورد دولت روحانی به طریق اولی دوران وزارت ظریف است، بهترین موضوع برای رقبای سیاسی آنها نیز استفاده از شرایط کنونی در آن باب است. با توجه به تحمیل های غیر قانونی ترامپ بر برجام، آنچه در این کشاکش داخلی موضوع پرسش و اندیش است اینکه آیا توافقی بهتر از این نیز برای ما ممکن بود؟ و اینکه حالا با کاسته شدن از بار "رفع تحریمی" برجام، آیا هنوز در تامین منافع ملی ما نقشی اساسی می توان برای این تفاهم هسته ای قائل بود؟ 

البته که خود وزیرخارجه در مصاحبه ی اخیر خود به این موضوع به کفایت پرداخته است ولی باید به یاد آورد که موضع رسمی کشور در دوران مذاکرات برجام این بود که ایران به هیچ عنوان از سر فشارهای اقتصادی تحریم به میز مذاکره ی برجام نیامده است. ضمن آنکه در امر واقع هم به جرات می توان گفت که قطعنامه های فصل هفتمی شورای امنیت ملل متحد که ایران را تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی قلمداد می کرد حتماً وزن بیشتر را اگر نه در میان مردم ولی در دغدغه سیاستمداران بازی می کرد. سهل است تصور ترامپی که به جای قطعنامه 2231، قطعنامه 1929 را در دست داشته باشد و به واسطه ی آن خواب را بر ما آشفته کند و به اخذ کمتر از چندین برابر امتیازاتی که در زمان اوباما رد و بدل شد نیز قانع نشود. 

ضمن آنکه به واقع هم خطوط قرمزی که برای تیم مذاکره کننده در نظر گرفته شده بود، با رفع عملگرایانه ی تحریم ها متناسب نبود. یعنی این طور نبود که دست آنان برای دادن امتیازاتی برای رفع همه جانبه و دائمی تحریم ها باز باشد. 

پس در پاسخ به اینکه "هدف از برجام چه بود؟" باید به تفکیک گفت که هدف ملت، حاکمیت، دولت و تیم مذاکره کننده، در چهار لایه قرار داشت که لزوماً تابع النعل بالنعل مطابق هم نبودند. یعنی اگر مثلاً ملت ارتقای وضع اقتصادی خود را در صدر می دید، حاکمیت دغدغه امنیتی و کلان را در نظر میگرفت و دولت یازدهم به دنبال اثبات کارآمدی و تثبیت موقعیت سیاسی خود در داخل بود، لکن آنچه برای تیم مذاکره کننده در نظر گرفته شده بود خطوط قرمزی بود که شاید فصل مشترک همه این امور را می بایست در بر میگرفت ولی نمی توانست به چیزی بیش از آن متوسل شود.

امروز هجمه های فراوان به برجام و سیاست ورزی ترامپ در آن باره، ظریف را بر آن داشته که گهگاه به توضیح این مناسبات اشاره ای مجمل کند و رقیب را حدی معین کند تا بیش از این به حوزه ی مسئولیت وی با نظر تردید ننگرد. 

 

  • حضورهای اخیر ظریف

آنچه اخیراً از وزیر خارجه کشورمان شاهدیم و تا اندازهای موجب حساسیت های مثبت و منفی گروه های سیاسی و نیز گمانه زنی های متنوعی شده است اینکه او در کنار انجام امور موظفش، یعنی مذاکره و حضور در مجامع بین المللی، رنگ و آبی دیگر به حضور همیشگی اش در فضای رسانه ای بخشیده است. البته شاید بتوان به جرات گفت که او بیش از هر کسی در سال های اخیر سیاست ایران مخالف و موافق داشته است ولی این فضای جدید موجب تشدید نگرانی از گمانه زنی هایی شده است که همواره زمزمه شان در گوش بوده است. از فرمولبندی او در باب دستاوردهای برجام گرفته تا نوع تبیین او در مواجهه کشور با اسرائیل، از حضورش در کنگره حزب ندا تا تکذیب گاه به گاه او در باب احتمال حضورش در انتخابات آتی ریاست جمهوری. 

 

  • چرا نباید به #ظریف_1400 پرداخت؟

اما به نظر می رسد پرداختن به موضوعاتی همچون انتخابات 1400 و رقابت های مربوط به آن مورد بحث در شرایط فعلی، نه تنها دستاورد و منفعتی برای کشور ندارد بلکه آسیب هایی را نیز به خصوص در کار سیاست خارجی کشور به دنبال خواهد داشت. کاستن از روحیه دیپلمات ارشد کشور و دستگاه متبوعش آن هم در میانه ی کارزاری چنین که او را امروز مشغول خود داشته، احتمالاً باعث برد و باخت در انتخابات نمی شود ولی حتماً موجب کاستن از قدرتی خواهد شد که او به پشتوانه نیاز دارد. فراموش نباید کرد که مواجهه کنندگان ما در عرصه بین الملل حتماً بحث های داخلی اینچنین را دنبال و به وقت مقتضی از آنها به نفع خود استفاده خواهند کرد. یافتن نقطه ضعف یک نماینده در مذاکرات و مواجهات اولین چیزیست که رقیب دنبال می کند. 

 

  • ما نباید شکست بخوریم

آنچه فارغ از پیش بینی ها و در نظر گرفتن سناریوها و احتمالات مختلف می توان دید، تغییر فضای بین المللی به نفع کشورمان در سال های اخیر و دست بالای رهیافت دیپلماتیک ایران در منطقه در ماه ها و به خصوص روزهای اخیر است: به خصوص پا پس کشیدن ایالات متحده از حضور در سوریه، دست و پا زدن حکومت سعودی و تغییر عادل الجبیر و مسائل و سخن های تازه ی فیمابین دولت ترامپ و دولت لغزان نتانیاهو از آن جمله است. 

لکن همین حرفه ای گری های تیم وزارت خارجه است که باعث خواهد شد دولت ایالات متحده از تمام ظرفیت خود برای این هماورد استفاده نماید: تلاش برای تقویت روابط با روسیه و دادن امتیازات به خصوص منطقه ای، نزدیک شدن آهسته به دولت اردوغان و تلاش برای بازسازی نفوذ بر دولت عراق از آن جمله است. مواردی که اگر چه شاید تا حدی واکنشی دیده می شوند اما حتماً تیزتر شدن نگاه سیاست ورزان ما از یک سو و پشتیبانی حداکثری از طرف نیروهای سیاسی داخلی را اقتضا می نماید. 

آنچه واجب است اینکه ما در این مشی میانه روی، در این راه جلب جهان به خود و در این مسیر مشروعیت زایی حداکثری برای کشور خود، نباید شکست بخوریم. این شکست تمام هدف مستاجران کنونی کاخ سفید از هجمه های کنونی شان است. آنچه آنها و متحدان منطقه ای ایشان از هماورد با ایران دنبال می کنند همین تغییر رویکرد به سمت تندروی و مشروعیت زدایی از طریق شکست میانه روی در صحنه ی سیاست داخلی ایران است (منظور میانه روی به معنای یک رهیافت است و نه ضرورتاً میانه روان کنونی). ترامپ، بولتون و بن سلمان بیایند یا تیلرسون و متیس و جبیر بروند، رهیافت ما در مقابل چشمان ناظر در جهان می بایست متعادل باشد و متعادل بماند و مشروعیت بین المللی را طی سال ها آنچنان بیفزاید که دیگر کسانی مطامع کوته بینانه شان در تندروی را از تحریم و تهدید ما در جهان نبینند و دنبال نکنند.

از این رو شایسته است که حالا که بنا بر طوفان حوادث، یکی از کسانی که ما ده ها و صدهایشان را بی تفاوت و با خونسردی در کشور و جهان رها  یا پشت در ساختارهای کند و لَخت خود معطل کرده ایم و می کنیم، در سلسله مراتب سیاست کشور رشد کرده و به وزارتی حساس رسیده، به واسطه ی حدس ها و رقابت ها زیر پایش نشوییم و بگذاریم به کار کارشناسی خود ادامه دهد. 

 

چاپ شده در 10 دیماه 1397.pdf