واکنشی به مدارای یکطرفه

منتشر شده در روزنامه شرق 3 مرداد 1398

 

بیش از یک سال از خروج ایالات متحده از برجام می ­گذرد و این در حالی است که از ابتدای روی کار آمدن رییس جمهور فعلی این کشور، ترامپ به وضوح به این امر متمایل بود. پر واضح است که زمینه ­ی این جهد ترک برجام از سوی ترامپ را در رقابت با رییس جمهور سابق و تیمش باید دنبال کرد و به همین مناسبت برنامه جامعه اقدام مشترک تنها موردی در محیط بین­ الملل نبود که با خروج دولت فعلی آمریکا مواجه شد.

اما در کنار ترامپ همواره کسانی قرار داشته ­اند که تاثیرشان بر اعمال او قابل اعتنا بوده است: همانطور که به وقت حضور امثال تیلرسون و متیس بر کرسی های دولت جدید تمایلات هنجارشکنانه ­ی رییس جمهور برای اجرا با موانعی مواجه بود پس از تغییر تیم سیاست خارجی و امنیت ملی، منصوبان تازه توانستند اهداف خود را به زبان امیال ترامپ ترجمه کرده و به او بفروشند و تحریم نفت و سیاست به صفر رساندن فروش نفت ایران فعلا آخرین مهره ­ی درشت رشته­ ی مورد نظر یعنی فشار حداکثری بوده است.

از موضع فعال اقتصادی یا نیروی کار داخلی، آسان ترین کار، شمردن مشکلاتی است که در یک سال و نیم گذشته مبتنی بر تلاش های آمریکا بر اقتصاد، معیشت و گردش کار بنگاه­ های اقتصادی تحمیل شده­ اند، اما در عین حال برای استحصال تحلیلی جامعه می ­بایست به طرف دیگر رفت و از نقطه ­ی دید مقابل به موضوع نگریست: واقعیت این است که فشار حداکثری به ایران اهدافی بسیار فوری تر و فراتر از آنچه رخ داد در پس خود داشت، به طوری که گاه در لفافه سخنان رسمی  و گاه حتی به عریانی در رده ­های پایین­تر از رییس جمهور تصویری به تمامی از آنچه در سر بود ارائه می ­شد؛ تصویری که با مراجعه به مجامع ایرانی نزدیک به دولت کنونی آمریکا می ­توان به سادگی از آن ابهام زدایی کرده و به وضوح تماشایش کرد. آنچه طرف مقابل از ترک برجام انتظار داشت به هم ریختگی اقتصادی بود اما هم چندین برابر آنچه رخ داد و هم به طوری که روند فزاینده و تخریبگرش بی توقف بر دامنه ­ی خود بیفزاید.

اما اینچنین نشد. هر چند برای مخاطب ایرانی این یادداشت سخت است که بپذیرد با وجود تمامی آسیب­ هایی که به کسب و کار و معیشتش وارد آمده، فشار حداکثری ترامپ علیه ایران تا این لحظه ناموفق بوده است اما باید پذیرفت که این توفیق یا شکست را نه در مقایسه با تاثیری که بر زندگی مردم گذاشته، بلکه تنها باید در قیاس با اهداف ذکر شده سنجید: «رسیدن نرخ ارز تا پایان بهار سال گذشته به چند ده هزارتومان و تا میانه سال به صد هزارتومان» از جمله تصاویری بود که در کنار «ونزولایی شدن ایران» و «یک ماه دستمزد در قبال یک قالب پنیر» از جانب لابی برانداز و گاه جنگ طلب نزدیک به ترامپ به مخاطب شوکه شده ایرانی ارائه می­ شد و شاید بتوان باور کرد که این تصویر نخست به شخص ترامپ فروخته شد. اما با همه مشکلات اقتصادی و تحریمی امروز ایران، باید اذعان کرد که دولت تا حد زیادی توانسته به مسائل خود مسلط شود و از سردرگمی به وجود آمده در سال گذشته عبور کند. چرا که با توجه به سیاست صفر کردن صادرات نفت از هجدهم اردیبهشت سال جاری قاعدتاْ دولت می­ بایست تا حدی فقیر و ورشکسته شود که نه تنها قدم از قدم برندارد بلکه حتی نتواند حقوق کارمندان خود را بپردازد. اما قطعا با تمام مشکلات و کمبود منابع برای توسعه و عمران، ایران هم به چنان روزهایی که آرزوی بدخواهان بود نیفتاد و هم حتی با شیبی کمتر طرح های توسعه خود را به پیش می­ برد.

این عملکرد با وجود تمامی تحریم ها و حتی مشکلات طبیعی نظیر سیل گسترده ابتدای سال جاری، دولت ایالات متحده را برای اندیشیدن چاره­ای دیگر به تکاپو انداخت. به طوری که از تهدید به جنگ آغاز شد و به اقدامات کودکانه ­ای نظیر محدودیت تردد دیپلمات ­های ایرانی در نیوریورک انجامید. اقدامی که سطح نازل و مضحک برخورد وزارت خارجه آمریکا را بر همگان آشکار ساخت.

در این میان با مواضع قاطع ایران سایه جنگ تا حد زیادی از منطقه دور شد. چرا که ایران تقریبا به اطمینان بر این تحلیل سوار بود که ترامپ تا انتخابات حد پایینی از درگیری را نمی ­تواند به جنگ تبدیل کند. چرا که همین موجب تضعیف موضع او در دوران انتخابات ۲۰۲۰ خواهد شد. البته باید در نظر داشت که اگر اندازه تحقیر از حدی بالاتر رود، روند معکوس شده و تبری از بی­ عملی نسبت به تهدید علیه امنیت ملی آمریکا بزرگترین انگیزه ترامپ برای آغاز درگیری و اتفاقاً دنبال کردن انتخابات از مسیر بحران خواهد بود.

ایران نیز در گرماگرم این رقابت ­ها به دنبال «امتیازسازی» برای خود است. هر اتفاقی که در آینده قرار باشد بیفتد – از مواجهه نظامی تا مذاکره دیپلماتیک- طرفین نیاز به اهرم ­هایی برای فشار آوردن به طرف مقابل خواهند داشت. کاهش سطح تعهدات برجامی و نیز پاسخگویی به تحرکات و تخلفات نه چندان عظیم در خلیج فارس را در این مسیر می ­توان تحلیل کرد. ایران با این نوع سخت گیری­ ها به خصوص به اطراف اروپایی برجام نشان ­می­ دهد که خروج ایالات متحده از این توافق و نیز تهدید ایران برای هیچ­کس بی­ هزینه نیست و رفتار ایران بدون برجام غیر از ایران برجامی خواهد بود.

تحلیل پس این اقدامات این است که با مدارای یک طرفه اتفاق مثبتی نمی ­افتد و صرفا مرز تحمیل غرب و تحمل ما به نفع طرف مقابل تغییر می ­کند و این البته شایسته نیست. نکته ­ی اساسی که روانشناسی ایران را در اتخاذ تصمیماتش نشان می­ دهد در مصاحبه­ های ظریف در نیویورک به وضوح قابل ردیابی بود و آن اینکه پذیرش اذیت، طرف متخاصم را برای آزارهای بعدی تشویق می ­کند. این یعنی رفتار ایران در دوساله باقی مانده از دولت روحانی همچون شش سال گذشته آیینه ­ی رفتار طرف­ های مقابل و به خصوص آمریکا خواهد بود؛ اگر واقعا قصد بر مذاکره باشد دولت ایالات متحده می­ تواند با لغو تحریم ­های موضوعه دوسال گذشته انتظار داشته باشد که ایران در قبال دریافت امتیازات و تضامین بیشتر در مورد ارائه­ ی امتیازات دیگر بیندیشد. پیشنهاد منقول از ظریف در خصوص تصویب زودهنگام پروتکل الحاقی در قبال لغو تحریم­ ها البته هنوز در چارچوب مساله هسته ­ای و مذاکرات برجام است و قاعدتا پس از بازگشت به این نقطه است که علاقه به صحبت در خصوص فصل غروب برجام یا حتی مسائل دیگر قابل مذاکره، مستلزم ارائه­ی پیشنهادات دیگری همچون رفع فرابرجامی تحریم­ ها – مثلا تحریم­ های اولیه – خواهد بود.

هرچند پشت بی عملی اروپاییان امید چندوجهی ایشان به شکست ترامپ در انتخابات سال آینده است اما با توجه به جمیع جهات هیچ حسابی روی چنین احتمالی از سوی ما موجه و روا نیست و همان­طور که در سیاست رو به جلو، سیال و پر جنب و جوش وزیر امور خارجه در سال جاری منعکس است تمام توان و تلاش باید بر در دست گرفتن ابتکار عمل، اعمال فشار به اروپاییان برای سرمایه گذاری در حفظ ایران در برجام و نیز امتیازسازی ­های مختلفی باشد که در احتمالاً در آینده زمینه ­ساز چانه ­زنی ­های مقتدرانه ­ی کشور باشد؛ حتماً می ­توان از تهدید ترامپ به واسطه ­ی احتیاج انتخاباتی او و نیز روحیه ­ی برونگرا و مدعی­ اش در همین دولت جاری آمریکا به نفع منافع فراتر از برجام ایران هم از نظر کمیت امتیازات و هم کیفیت و تضمین اخذ آن­ها با طراحی و پیاده­ سازی نوعی سیاست مهاردوگانه بین دو حزب ایالات­متحده استفاده کرد. شرط این راهبرد البته یکی حمایت علنی مقامات عالی کشور در تریبون­های رسمی از دستگاه دیپلماسی و تاکید بر اختیار تام متولی آن است که این معنا تضمین آبروی کشور در مجامع جهانی­ ست - و دیگری حراست این دستگاه از حملاتی که احیاناً با انگیزه­ ی سیاست داخلی متوجه آن باشند.