منتشر شده در روزنامه شرق 20 شهریور 1398 -
متعاقب اخبار مربوط به پاریس در هفته گذشته یکی از مهمترین ها در لا به لای اخبار دیده شد و آن مذاکره ی وزیرامورخارجه در پکن در مورد برنامه ی بیست و پنج ساله ی اتحاد راهبردی ایران و چین بود. اتحاد راهبردی با چین به دلائل متعددی عملی و سودمند است: نخستین موردی که در یک اتحاد راهبردی باید سنجید سودمندی این رابطه ی به خصوص برای طرف مقابل است که این تنها تضمین عملیاتی شدن و سودمندی چنین برنامه هایی است. چین به واسطه ی موارد متنوعی دارای انگیزه ی کافی در همکاری عمیق و گسترده با ایران است:
دوری از منطقه و حضور راهبردی: از میان قدرت های جهانی تقریبا تنها روسیه است که به واسطه ی نزدیکی جغرافیایی به منطقه ی خاورمیانه نقش های خود را به صورت مستقیم و بی واسطه ایفا می نماید: قادر به ارسال جنگنده از خاک خود است، نیاز چندانی به احداث پایگاه های نظامی در کشورهای دیگر ندارد و حتی امور لوجستیک غیر نظامی نیز به سادگی برای او قابل انجام است. اما چین هم مانند ایالات متحده و تا حدی اروپا به واسطه ی بعد مسافت برای حضور منطقه ای نیازمند شریک قابل اعتماد است. حضوری که تا این زمان با هر سنجه ای علی رغم مبادلات تجاری نمی توان آن را حضوری راهبردی و همه جانبه دانست.
مبادلات تجاری: مبادلات تجاری چین تقریباً با تمام کشورهای جهان بی توجه به گرایش سیاسی آنها چشمگیر است. به طوری که این کشور بزرگترین شراکت تجاری را اتفاقاً با خود ایالات متحده دارد و این البته مساله ی تاثیرگذاری در معادلات مربوط به دومین اقتصاد بزرگ جهان است. در عین حال مبادلات تجاری گسترده ایران با چین خود یکی از عناصر تضمین کننده ی دوام رابطه است. چرا که برخلاف بسیاری از کشورهای جهان رابطه ی تجاری ایران و چین ارتباطی دوسویه است. چرا که ایران نیز در قبال واردات گسترده از چین به طور سنتی به این کشور نفت صادر می کند.
مبادلات نظامی: آن طور که توافقات بین المللی انجام شده ی ایران به همراه قطعنامه های سازمان ملل متحد تا این لحظه بیان می دارند بسیاری از ممنوعیت های تسلیحاتی ایران برای خرید و فروش تجهیزات نظامی در سالهای پیشرو خاتمه می یابند. ایران با تحکیم رابطه ی راهبردی اش با چین می تواند از خلا به وجود آمده به واسطه ی عدم حضور غرب – امریکا – استفاده کرده و چین را به فروش اقلام نظامی پیشرفته و به خصوص هواپیماهای جنگنده ترغیب و قانع نماید. در کنار آنچه به کژدار و مریز از روسیه قادر به تهیه بوده و هست – سیستم دفاع موشکی اس300- احتمالاً چین به واسطه ی نداشتن نفوذ راهبردی در این منطقه تمایل بیشتری برای در اختیار گذاشتن سیستم های به روز نظامی خود خواهد بود. این موضوع نیازمند طراحی جامع و مذاکرات از پیش با این کشور خواهد بود.
انرژی: از مهمترین مولفه های همکاری های بین ایران و چین مساله ی انرژی است. چین بر خلاف روسیه که خود منبع و صادر کننده ی نفت و گاز است – و از این رو به طور طبیعی رقیب ایران محسوب می شود – یکی از بزرگترین مصرف کنندگان و وارد کنندگان انرژی در جهان و به خصوص از ایران است. از طرفی اقتصاد چین نیز تا حد زیادی دولتی بوده و مصرف کننده ی نفت پشت به قدرت ابرقدرتی مانند چین دارد و در نتیجه در شرایط فشارهای تحریمی از جنس آنچه امروز شاهد هستیم مصرف کننده ی چینی می تواند از مطمئن ترین ها در خرید انرژی از ایران باشد. این موضوع موجب نوعی تضمین دوطرفه خواهد بود: هم ایران به اطمینان می تواند بر فروش بخش تضمین شده ای از نفت خود در هر شرایطی حساب کند و هم چین که حیات و ممات اقتصاد بالنده اش به انرژی و سوخت فسیلی بستگی دارد می تواند به دور از نفوذ ایالات متحده خرید تضمین شده ی انرژی داشته باشد.
رقابت چین با هند: چین در کنار تمام معادلات بین المللی و رقابت هایی که به خصوص با ایالات متحده در منطقه و جهان دارد به نوعی رقابت دائمی با هند نیز مبتلاست که این موضوع نیاز این کشور را به حضور در مرزهای شرقی هند و کنترل این رقیب آینده در تجارت و نفوذ راهبردی در خلیج فارس و به خصوص دریای عمان افزایش می دهد. بی آنکه آسیبی به روابط ایران و هند وارد آید این اختلاف و رقابت می تواند به سیاق آنچه امروز در جهان در نقاط بسیاری در حال انجام است به فرصتی برای ایران بدل شده و منافعی افزون را از هر سو برای کشورمان در بر داشته باشد.
چین به مثابه عضو دائم شورای امنیت: در نظم کنونی حاکم بر فضای بین المللی و به خصوص با توجه به فشارهای بالقوه و بالفعلی که بر ایران در این فضا روا داشته می شود وجود اتحادی تضمین شده با اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت ملل متحد که بتواند ضامن عدم تحریم ایران از سوی این نهاد بین المللی در آینده باشد دارای اهمیت راهبردی است. به خصوص که به واسطه ی اصل چنین مناسباتی دیگر اعضا و به خصوص ایالات متحده با بازدارندگی اساسی مواجه بوده و در بدو به چنین فکری نخواهد افتاد. البته با توجه به تجارب موجود در این فقره باید اطمینان حاصل کرد که نه این وجه و نه وجوه دیگر این همراهی راهبردی در شرایط مختلف قربانی مصالح دیگر کشور طرف قرارداد واقع نخواهد شد.
رقابت شدید تجاری و راهبردی چین با امریکا: واقع امر این است که رقابت شدید تجاری میان ایالات متحده و امریکا امری اصیل و کتمان ناشدنی است. گویا که دولت کنونی امریکا با بی هنری این موضوع را بدل به مساله ای حاد و پر سر و صدا کرده ولی نیم نگاهی به شرایط مختلف میان دو کشور نشان می دهد که این رقابت اساسی همواره وجود خواهد داشت و حتی افزون خواهد شد. به هر حال چین در پی آن است که ظرف سال های پیش رو در موضوع اقتصاد از امریکا پیشی گرفته و بتواند به تعیین کننده معادلات اقتصاد جهانی بدل شود. این موضوع خود ظرفیت جدی برای سرمایهگذاری ایران بوده و از یک سو به واسطه ی مزیت های ژئوپولتیک و نیز انرژی-محور به تامین هدف چین کمک کرده و از سوی دیگر ایران را در طرف امن قرار خواهد داد.
مساله ایران و امریکا: مهمترین اولویت راهبردی سیاست خارجی ایران از آغاز قرن بیست و یکم میلادی و تا سال های آینده از سر گذراندن تهدیدها و تحریم هایی است که به تحریک رقبای منطقه ای و با عاملیت اصلی ایالات متحده به آن تحمیل شده است به طوری که هم چهره ی خود را در داخل و خارج حفظ نماید و هم در عین حال مجبور به چرخش های اساسی در مقابل سیاست های فشار نشود. بهترین و کم هزینه ترین راه این عبورها قرار دادن قدرت های رقیب در قابل یکدیگر است به طوری که به واسطه ی این رقابت و بدون وارد آمدن آسیب به موضوع اصلی – یعنی ایران – مساله مرتفع شده و موجودیت این موضوع با هویت تازه تعریفش به رسمیت شناخته و پذیرفته شود.
اروپا و چین: در کنار چین به عنوان شریک راهبردی نباید اهمیت اروپا را با توجه به نفوذ سیاسی این اتحادیه در فضای بین المللی دست کم گرفت. گرچه اروپا و چین در دو سوی بازی بین المللی قرار دارند اما با دور شدن از فضای دو قطبی جنگ سرد مناسبات امروز بین المللی این ظرفیت را از خود نشان می دهد که به سبک بسیاری از کشورها بتوان در کنار همکاری های راهبردی با چین به اروپا نیز به عنوان اولویت بعدی و نیز مبدا بسیاری از فناوری ها و مقصد انرژی در درازمدت نگاه کرد. چرا که عقل حکم می کند که حدالامکان از چیدن تمام تخم مرغ ها در یک سبد پرهیز نماییم.
اصل بحث این است که در کنار تمام بحث های راهبردی فوق باید از تفکرات جنگ سردی و قرن بیستمی فاصله گرفت و با طراحی یک سیاست درازمدت خارجی ذیل اصول تعیین شده ی کشور با به شراکت گرفتن قدرتی مانند چین سرعت تنش زدایی در صحنه ی بین المللی را به سود خود افزایش داد. چرا که با در میان بودن پای کشوری مانند چین با تمام منافع راهبردیش هزینه ی خصومت با ایران برای امریکا بالا خواهد رفت و در نتیجه ایران از اولویت سیاستخارجی این کشور خارج خواهد شد. ضمن آنکه در عین حال همواره باید در ذهن داشت که راه افزایش بازده هر رابطه در صحنه ی بین المللی وجود هم زمان رقبای همکار در کنار هم است: نه نگاه به غرب صحیح است و نه نگاه به شرق؛ نگاه صحیح برقرار توازن حداکثری شرکا با اولویت متناسب با آن چیزی است که می توان از آنها به سود منافع ملی دریافت کرد. منافعی که با توجه به تجربه ی دهه های گذشته می توان به تقریب اطمینان داشت که نه از رهگذر امریکا و نه روسیه در درازمدت تامین نمی شوند و طراحی درازمدت سیاست خارجی ایران صرفاً می تواند با برقراری توازن متناسب میان این دو مهاری را به سود همکاری های نزدیک با دو قطب متوازن دیگر یعنی چین و اروپا رقم زند.