معمای دو زندانی

منتشر شده در روزنامه شرق 17 خرداد 1399 - 

برای کسانی به خصوص از اهالی روابط بین الملل که با نظریه بازی آشنا هستند، نام یک معما – یعنی مدلی از کنشگری متقابل- به نام معمای دو زندانی آشناست که نشان می ­دهد چطور خودمحوری دو نفر در یک رابطه ناآگاه می ­تواند برخلاف خواست ایشان عمل کرده و به منافع هر یک آسیب وارد کند. در مثالی اولیه­ از این معما دو زندانی که درباره دو مظنون درحال بازجویی جداگانه است، اگر یکی از مظنونین علیه دیگری شهادت دهد و مظنون دیگر سکوت کند، اولی آزاد و دومی یک سال زندانی خواهد بود. اگر هر دو علیه یکدیگر اعتراف کنند، هر متهم باید سه ماه زندان را تحمل کند ولی اگر هر دو سکوت کنند هر کدام تنها محکوم به تحمل یک ماه حبس خواهند بود. بنابراین اگر ای دو نفر قادر به همکاری و هماهنگی با یکدیگر بودند و قرار گذاشتن برایشان ممکن بود طبعاً سکوت بهترین راه همکاری بود. اما در وضعیتی که ارتباط این دو قطع است، هر یک به طمع به دست آوردن بیشترین منفعت-یعنی آزادی فوری- علیه دیگری اعتراف کرده و در نتیجه هر دو به تحمل سه ماه محتوم می ­شوند. شرایطی که در این بازی ذکر شده را برای استدلال در راستای لزوم گفتگو برای کاستن از سطح تنش ­ها و تضاد منافع بازگو می ­کنند.

بدون تلاش برای یافتن تبعیتی نعل بالنّعل، اگر تاریخ عدم گفتگو و عدم همکاری را در دیپلماسی و به طور خاص رابطه­ ی ایران و ایالات متحده نگاه کنیم، در بسیاری از موارد چیزی شبیه معمای دو زندانی را خواهیم دید که با انتخاب گزینه ­های حداکثری، نوعاً هزینه ­ی بالاتری به هر دو طرف تحمیل و دستاورد کمتری نیز نسیب ایشان شده است. گرچه به تکرّر نیز تلاش­ هایی برای اعتمادزایی و همکاری که بزرگترین آن ­ها را می­ توان برجام دانست به دست افراطیون در طرف ­های مختلف موثّر، تخریب شده ­اند.

علی­رغم اینکه دیپلمات ­ها و سیاستمداران بنابر حرفه و موقعیت خود بیشتر از دخالت عریان در سیاست داخلی کشور مقابل خودداری می­ کنند اما کیست که ندارند امروز، روابط سیاسی میان ایران و ایالات متحده -لااقل پس از برجام- بیش از هر چیز متأثّر و حتی قربانی تحولات سیاست داخلی امریکاست؟ بنابراین از موضع تحلیل­گر و نه سیاستمدار، می ­توان به جمله مشهور که "سیاست خارجی امتداد سیاست داخلی است" نظر کرد: در ایران دستاوردهای چشمگیر اقتصادی زیر سایه رفت و آمدهای متراکم و معنادار دیپلماتیک با بازگرداندن تحریم­ های یکجانبه ­ی ایالات متحده تقریباً از میان رفته و بی­ اثر شده ­اند، دولت روحانی در عمل به وعده­ های اصلی، خود را در مخمصه­ ای یافته که در آن اداره کردن بدون درآمد قابل ملاحظه ­ی نفتی و با مزاحمت ­های بانکی، بیمه­­ ای و غیره امریکا خود به سقف عملکرد تبدیل شده است (که انصافاً کار ساده­ ای هم نیست)، فعالیت ­های­ عمرانی با بحران منابع و دولت با کسری بودجه مواجه شده است. این موضوع فارغ از علت بروزش نه تنها دولت روحانی، بلکه گرایش منسوب به او را در صحنه­ ی سیاست ایران تا این لحظه در فرودست قرار داده و طرفدارانش را تا حدی از نتیجه ­ی به دست آمده دلسرد کرده است.

از طرف دیگر دولت ترامپ در سیاست داخلی ایالات متحده از مشکلات ناشی از بیماری همه­ گیر کرونا و عملکرد غیرقابل دفاع خود در آن باب سر برنیاورده بود که به چالشی بزرگ و غیرقابل پیش­ بینی افتاد: موضوع قتل جورج فلوید و اعتراضات چشمگیر ضدنژادپرستی و مواضع نسنجیده­ ی دونالد ترامپ تا اینجا، کار را برای پویش انتخاباتی او دشوار کرده است. او که تا شش ماه پیش از همه بیشتر به واسطه ­ی رقبای نه چندان همسنگ، خود را برنده­ ی انتخاباتی آسان در نوامبر سال جاری می­ دانست، اینک با گردش روزگار، راه دشوار و درازی برای گرفتن رای از جامعه امریکایی پیش روی خود می ­بیند.

بنابراین به نظر می ­رسد با در نظر گرفتن موضع پایین ­دست هر دو دولت در سیاست داخلی، هر دو خود را مواجه با موضوعی می­ بینند که در مقایسه با چالش­ های دیگرشان دشوارترین مساله نیست. حال فارغ از آنکه دولت در ایران تا چه میزان از اختیارات ذاتی برای حل چنین چالش ­هایی برخوردار است، به نظر می­ رسد عقلانی­ ترین رویکرد برای حاکمیت در جمهوری اسلامی، بازی دوگانه و تلاش برای به کرسی نشاندن موضع خود، استفاده از چالش ­های گوناگون طرف مقابل و در ضمن مدیریت موضوع در ماه ­های منتهی به انتخابات نوامبر است. اگر چه ایران به موضوع به قدرت رسیدن دموکرات­ ها به موضوع سرمایه­ گذاری نمی­ نگرد اما در عین حال با نیم نگاهی به آن متوجه این موضوع نیز هست که کنش یا عدم کنش از طرف او می­ تواند نتیجه را در واشنگتن تحت تأثیر قرار دهد. ضمن آنکه قطعاً پس از تحمل شرایط دشوار سال­ های اخیر احتمالاً به آنچه که موضع رسمی و ابتدایی امریکاست تن نخواهد داد که این البته موضعی است متناسب با هژمونی تولید شده برای حاکمیت ایران چه در عرصه داخلی و چه در صحنه منطقه.

در دیگر سوی موضوع نیز دولت ترامپ شاهد این امر واقع است که ایران علی ­رغم قرار گرفتن زیر فشار حداکثری، قبول فشارهای اقتصادی که در مواردی حتی موجب ناآرامی ­های داخلی شده است به آنچه او خواسته تن نداده و بنابراین در ماه ­های باقی مانده نیز این کار را نخواهد کرد. علاوه ­ی اینکه موضوعات پیش آمده برای ترامپ نیز ایران را در طی این طریق مصمم­ تر و مطمئن به نفس ­تر خواهد کرد. ضمن آنکه دولت ترامپ نه تنها نتوانسته دستاوردی در سیاست خارجی ارائه کند، بلکه حتی روابط امریکا با کشورهای متّحد سیاسی (مانند کشورهای اروپایی) و شرکای بزرگ اقتصادی (مانند چین) نیز به دست اندازهای جدی انداخته است. خروج یکجانبه ­ی ترامپ از بسیاری از معاهدات بین ­المللی و تهدیداتی از جنس برخوردش با ناتو در کنار اختلافات دوجانبه­ با کشورها، میل همراهان ایالات متحده را برای ادامه ­ی ریاست جمهوری او به حداقل رسانده و نشانه ­هایی نظیر آنچه آنگلا مرکل در رد کردن دعوت ترامپ بروز داد این موضوع را عیان می ­کند که این متحدان نیز تا حد ممکن از اعتبار دادن به رییس جمهور کنونی امریکا در آستانه ­ی انتخابات دور دومش خودداری می­ کنند.

بنابراین منطقاً هر روز که به انتخابات نزدیکتر می ­شویم میل و اشتهای ترامپ برای توافقی با ایران که بتواند صحنه را به نفع او برگرداند بیشتر می ­شود. از سوی دیگر ایران در دوگانه ­ای است که هم باید موضوع را مدیریت کند و احیاناً فرصتی جدی را از دست ندهد و هم اینکه بدون سرمایه گذاری بر باخت ترامپ، باعث برد او نیز نشود. از همین روست که می­بینیم در روزها و هفته ­های جاری اتفاقاتی نظیر آزاد شدن زندانیان – چه مبادله زندانی باشد و چه بر روی صفحات رسمی هر چیز دیگری ذکر شود- با تناوب بیشتری صورت می­گیرد. نشانه­ هایی که هر چند باید به حساب استفاده متقابل دو طرف از آنچه می­ توانند به نفع موضع خود دانسته شود ولی ضمناً نمی­ توان آن را بیش از آنچه هست جدی گرفت. پرسشی که باید ضمن تمام این تحلیل ­ها مطرح کرد این خواهد بود که به فرض ضعیف هم که ترامپ مجدداً رئیس جمهور شود، آیا کار ایران در گرفتن امتیاز در هر گونه مذاکره­ ای از دور نخست او سخت­تر نخواهد بود؟ اگر او ببازد چطور؟ آیا دموکرات ­ها بلافاصله و پیش از انتخابات ایران در بهار سال آینده به برجام بازخواهند گشت و امید را در سیاست ایران وارد خواهند کرد یا با خطر کردن و پذیرش اینکه مجدداً دولتی از جناح مخالف دولت کنونی ایران بر سر قدرت بیاید، کار خود را در بازگردادند همگان به پایبندی عملیاتی به برجام و استفاده از امتیازات سیاسی آن به عنوان دولتی دموکرات دشوار خواهند کرد؟