اتحاد علیه جهل

 

منتشر شده در روزنامه اعتماد ۱۵ تیر ۱۳۹۹ -

جلسه شورای امنیت درمورد برجام و قطعنامه 2231 اتفاقی است که هر سال، دو بار رخ می دهد و اعضای شورا به همراه نماینده ی ایران به بیان مواضع خود درباره این موضوع می پردازند. این بیان مواضع رسمی، البته اگرچه به نطق هایی خشک و تکراری می ماند اما هم از پی رایزنی ها و مذاکرات بسیار آمده و هم خود مقدمه ی مباحث و تماس های بعدی می شوند. 

نکته ممیزه جلسه اخیر این سلسله نشست ها از نظر شکلی، برگزاری آن به طور اینترنتی بود و از نظر محتوایی، موضوع تلاش ایالات متحده برای تمدم تحریم های تسلیهاتی ایران پس از اکتبر سال جاری. نکته اول باعث شد که علیرغم آنکه دولت امریکا اخیراً با بهانه جویی های کودکانه از حضور ظریف در سازمان ملل جلوگیری کرده بود، سخنرانی او در جلسه اینک بدون نیاز به روادید ایالات متحده ممکن شود. دیگر کشوری که به تناسب مختصه ی محتوایی جلسه در سطح وزیر حضور داشت البته ایالات متحده امریکا بود.  

واقعیت آن است که از زمان خروج ایالات متحده از برجام، وضع تحریم های یک جانبه و تهدید شرکت های بین المللی، ایران چه از نظر همکاری های اقتصادی و صنعتی و چه از نظر فروش نفت با مضیغه ی جدی مواجه شد و تاثیرات آن در شاخص های گوناگون اقتصادی و اجتماعی قابل رصد کردن است. به هر حال آنچه پروژه و حتی کار-ویژه ی دولت تدبیر و امید دانسته میشد اگرچه با موفقیتی مثال زدنی به پیش رفت و به انجام رسید اما، در ادامه به سبب دستی که ازغیب رسید و حاکمیت کاخ سفید را به جنسی متفاوت از دهها سال گذشته تغییر داد با مشکل جدی مواجه شد. بدیهی است علی رغم موضعگیری های رسمی کشور در این باب، به علت عدم توازن در توان اقتصادی و سیاسی، دولت ایران کار دشواری را پیش رو داشت و هیچ عقل سلیمی هم نمی توانست انتظار داشته باشد که در شرایطی که قدرت برتر اقتصادی و سیاسی جهان که حتی قادر است بزرگترین کشورها و شرکت های جهان را با یک فرمان اجرایی تهدید و تنبیه کند- تمام همّ خود را برای وارد آوردن فشار حداکثری به ایران به کار بسته است، دولت ایران بتواند به آسانی از این موانع عبور کند. اما در این بین دو نکته را نباید فراموش کرد: یکی اینکه با تمام فشارهایی که جامعه، مردم و دولت ایران تحمل می کنند، تلاش ایالات متحده از وارد آوردن این فشارها اساساً ناکام مانده و به هدف خود نزدیک هم نشده است. چرا که ابرقدرتی با ابعاد ایالات متحده از صَرف تمام ظرفیت های خود انتظاری در این حد نداشت. بلکه آنچه انتظار میرفت رسیدن ایران به شرایط تأمین نیازهای اولیه ی تمام مردم و غیر قابل تحمل شدن اوضاع به قسمی بود که ایران خیلی زودتر از این زمانها فرو بپاشد و یا بر زانوان خود وارد اتاق مذاکره با ترامپ شود. اما فارغ از اینکه سیاست عدم مذاکره چقدر صحیح و جامع بوده یا خیر، باید بر این واقعیت صحّه گذاشت که زندگی در ایران امروز ادامه داشته و ضمن تمام فشارها، فاصله ی معناداری هم با تصویر ایده آل ایالات متحده دارد. 

از سوی دیگر حالا که نزدیک شدن انتخابات امریکا و ناکامی دولت ترامپ در ابعاد مختلف از جمله مدیریت بیماری کووید 19، بحران اقتصادی، صلح با کره شمالی، مدیریت تنش اقتصادی با چین و اختلافات تعیین کننده سیاسی و تجاری با اتحادیه اروپایی و از همه مهمتر تبلیغات نزدیکان دیروز او و برخی اعضای حزب جمهوریخواه علیه او رئیس جمهور امریکا را بیش از همیشه مشتاق مذاکره با ایران و عرضه ی آن از روز نخست به عنوان دستاورد سیاست خارجی خود کرده، بازی شکل دیگری به خود گرفته است و به جای ایجاد انگیزه برای طرف ایرانی، ترامپ و تیم وزارت خارجه اش را به صرافت این انداخته که با تهدید ایران در به خطر انداختن ماهیت سیاسی برجام و نه محتوای فنی و اقتصادی آن راه را کوتاه کرده و برای ایران انگیزه هایی ملموس در باب مذاکره ایجاد نماید. 

در عین حال آنچه از سخنرانی نمایندگان شانزده کشور حاضر در جلسه اخیر شورای امنیت و نیز نماینده اتحادیه اروپایی شاهد بودیم آن بود که جهان، هرچند هم که تحت فشارهای مختلف ایالات متحده قرار داشته باشد و چیدمان و انتخاب کشورهای حاضر در جلسه لزوماً تنوع واقعی مواضع کشورهای عضو سازمان ملل متحد را نمایندگی نکند، باز هم دوران یکجانبه گرایی آنچنان سپری شده است که به باور نگارنده حتی خود مایک پمپئو و همکارانش در وزارت خارجه امریکا هم با حیرت مواضع کشورهای دیگر را شنیدند. مخاطب ایرانی نیز که تجربه ای از این جنس را زیاد ندارد با دنبال کردن تمام سخنرانی ها شاهد بود که چهارده کشور، از نیجر گرفته تا نزدیک ترین کشور به امریکا یعنی بریتانیا - همه از موضع ایران در اجرای کامل برجام و پایبندی کامل تمام اعضا به آن حمایت کرده، اقدام امریکا در خروج یکجانبه از آن را محکوم کرده و خواستار بازگشت ایالات متحده به آن شدند و در ضمن همین مواضع با خواسته ی امروز امریکا یعنی تمدید بدون زمان تحریم های تسلیهاتی ایران مخالفت کردند. 

باید دانست که ایستادن در این نقطه در سیاست بین الملل آن هم با شرایط ایران ابداً کار ساده ای نیست. اولاً ایران در مقایسه، ابزارهای متنوعی برای فشار آوردن به موضع طرف مقابل ندارد. ثانیاً اگر نباشد دیپلماسی فعال و شنیده شدن استدلال دیپلمات های ایرانی، نه تنها اتحادیه اروپایی و اعضای غیر دائم، که حتی خود چین و روسیه نیز به سادگی ایران را وجه المصالحه ی دیگر موضوعات خود با امریکا قرار خواهند داد: اتفاقی که در زمان وضع تحریم های شورای امنیت طی قطعنامه هایی متواتر و از همه مهمتر قطعنامه 1929، به تلخی شاهد آن بودیم. بنابراین حتی نزدیکی کشورهایی مانند روسیه و چین، دوری آنها از مواضع ایالات متحده و هیچ مولفه ی دیگری به تمامی ایران را در حاشیه ی امن سیاسی قرار نمی دهد الا سیاست خارجی حرف های که ضمن حفظ مواضع خود آن چنان توان چانه زنی داشته باشد که بتواند با تمام مسائلی که برای اقتصاد و تجارتش رخ داده موضع خویش را به پیش ببرد. آن هم نه در حد چند کشور بلکه تا سطحی که بزرگترین قدرت مادی جهان را در خانه ی خود به حد کمال به انزوای سیاسی بکشاند. 

با سابقه ای که در اوج ها و حضیض های مختلف، دیپلماسی و مذاکره ایران و جهان لااقل در موضوع هسته ای داشته و مردم نیز از نزدیک شاهد آن بوده اند، امروز شایسته است که بر این نتیجه تأکید شود که فارغ از موقعیتی که توازن قوا و موضع کشورهای مختلف ایجاد کرده اند ( از رسیدن به توافق در زمان اوباما تا اوج تنش در زمان ترامپ) با تخصص گرایی، متانت سیاسی و عمل منطبق بر محاسبه می توان در چارچوب همان موقعیت دست بالا را پیدا کرد. عکس این معنا اتفاقاً در سیاست ورزی امروز دولت ترامپ در صحنه ی بین المللی نمایان است که با داشتن تمام اهرم های لازم، به واسطه ی بهره نبردن از توان کارشناسی واقعی در سیاست خارجه، جلسات مختلفی را به صحنه ی شکست برای خود تبدیل می کند: از جلسه شورای امنیت به ریاست شخص ترامپ با عنوان ایران که به ناگهان موضوع آن تغییر کرد گرفته تا نشستهای ناکامی علیه ایران در ورشو و منامه، کنفرانس های مطبوعاتی پر سر و صدا علیه ایران در مسائل موشکی و منطقه ای و این آخری جلسه شورای امنیت که کار را به جایی کشاند که شاید کار قطعنامه پیشنهادی دولت امریکا اساساً به رای گیری هم نرسد.