بایدن: شمشیر دولبه

منتشر شده در روزنامه اعتماد ۶ بهمن ۱۳۹۹ -

حالا که بایدن همانطور که انتظار می رفت در ایالات متحده بر قدرت نشست و علی رغم گرایش های مختلف در حزب دموکرات تیم امنیت ملی و سیاست خارجی انتخابی اش هم از همه «برجامی» تر دیده شد، سوال این است که تا چه حد می توان نسبت به بهبود وضعیت برجام و رفع تحریم ها امیدوار بود؟ هرچند این پرسش بارها و در رسانه های مختلف موضوع پرسش و تحلیل قرار گرفته است اما به تقریب می توان گفت غالب این تبیین ها به جای تحلیل، ابراز موضع سیاسی گوینده مبتنی بر گرایش کلی بوده است. برای اینکه این اشتباه مکرر نشود و در این تحلیل مجددا گرفتار آن نشویم مساله اصلی را به قسمت های کوچکتری افراز می کنیم:   

 

  • سیاست خارجی و انتخابات ۱۴۰۰: 

در حافظه تاریخی ایرانیان هست که لااقل در انتخابات ۱۳۹۲ آنچه موجب تعیین تکلیف انتخابات شد تفاوت دید دو دسته کاندیداها در مورد سیاست خارجی و مذاکرات رسمی جاری وقت (بین ۵+۱ و تیم آقای سعید جلیلی) بود

اینک نیز آنچه باید در زمینه وضع روابط فیمابین ایران و آمریکا در نظر داشت ارتباط دوسویه آن با انتخابات سال آینده در ایران است. با توجه به اینکه تحلیل اغلب گرایش های سیاسی بر مدار آسانتر شدن وضعیت اقتصادی و سیاست خارجی نسبت به دوران ترامپ است، به وضوح انگیزه این گرایش ها و فعالان سیاسی ایران برای ربودن گوی رقابت در انتخابات پیش رو بسیار بیش از چند ماه گذشته است. به خصوص گرایش هایی که در هشت سال گذشته از قوه اجرایی دولت دور بوده اند با تمام اختلافات داخلی شان با این تحلیل که اداره کشور با ورود مجدد پول حاصل از صادرات نفت، آسان شدن تراکنش های بانکی و کاسته شدن هزینه های جانبی تحریمی ساده تر و مطلوب تر خواهد بود سعی بر آن دارند که به انحاء مختلف مسند این قوه را از آن خود کنند: از تزریق ناامیدی از وضع موجود به طور افراطی (انگار که پدیده ای به نام ترامپ و تحریم های او ضد حقوق بین الملل وجود نداشته) و یأس از حل مشکلات به دست جریان حاکم بر دولت و برداشته شدن تحریم ها از طرف امریکا گرفته تا دامن زدن به اقوالی که یک دست شدن را به سود مذاکره مطرح می کند و نیز کوتاه مدت بودن دولت کنونی

 

  • خوشبینی و بدبینی به بایدن و امریکا

بحث دیگری که در موضوع این یادداشت مطرح است اینکه آیا با بر روی کار آمدن بایدن در ایالات متحده باید به بایدن و عمل به تعهدات انتخاباتی اش مبنی بر بازگشت به برجام خوشبین بود یا باید با بدبینی به هر آنچه در واشنگتن گفته یا انجام می شود نگریست؟ قطعا هیچکس از طرف های این موضوع خود را غیر از «واقع بین» قلمداد نمی کند اما واقعیت این است که اگر مشخص بود واقعیت چیست و واقع بینی کدام است دیگر مساله ای در نمی گرفت و اختلافی در میانه نبود. خوشبینی و بدبینی متعلق به هنگام ابهام است و در نتیجه واقعا نمی توان فهمید که کدام نگاه واقع نگرانه تر است

در عین حال به زعم نگارنده هیچ کدام از این دو وجه و حتی واقع بینی مورد ادعا از اهمیت زیادی برخوردار نیستند. چرا که عرصه سیاست خارجی مانند وجوه دیگر دانش و عمل علمی، عرصه خبر، تحلیل، تصمیم و عمل است و برای دوری از این چنین اوصاف کیفی که شرحشان رفت می بایست به تجهیز خود پرداخت. در واقع به نظر می رسد مانند بسیاری امور در سیاست، موضع و عملکرد دولت جدید ایالات متحده نیز نه امری محتوم بلکه به شرایط مختلفی وابسته خواهد بود که برخی از اختیار ما خارج و برخی دیگر در ید ما هستند. آنچه در اختیار تصمیمات و عملکرد ماست طبعا می تواند از تعیین کننده ترین عوامل در رابطه با سیاست برجامی و تحریمی دولت بایدن باشد: داشتن تیمی زبده و البته با اختیارات کافی از اصلی ترین الزاماتی است که می توان به واسطه آن به تامین منافع ملی در میان مدت نزدیک شد
 

  • آیا میان ترامپ و بایدن تفاوت معناداری هست؟ 

در پاسخ به این سوال اغلب، مغالطه ها و کژتابی های زیادی وجود دارند. آنچه رهبری، رئيس جمهور و وزیر خارجه بارها پیش و پس از انتخابات نوامبر به آن اشاره کرده اند حاکی از این معناست که قطع نظر از اینکه چه شخص یا حزبی با چه مسائل داخلی و خارجی در هر کشوری از جمله ایالات متحده چه رویکردی را درباره ایران اتخاذ کند، «مواضع اصولی» ایران ثابتند و البته در دیگر کشورها نیز همین انتظام صادق است

اما همانطور که می توان با مرور تاریخ بسیار نزدیک - یعنی از اواخر دولت جورج بوش پسر تا کنون - به راحتی دریافت عملکرد و رویکرد جمهوری اسلامی ایران متناسب با رفتار طرف مقابل از انعطاف قابل توجهی برخوردار بوده است. در هر حال از خاطر نمی رود که همان کلیت نظام که به تصمیم و پشتوانه شان وزیر خارجه ما پنجاه و چند بار با وزیر خارجه امریکا ملاقات و مذاکره مستقیم کرد در دوران ترامپ و پس از رفتار هنجارشکنانه او از ملاقات دو وزیر جلوگیری کرد. بنابراین علی رغم مواضع اصولی ثابت رفتار و رویکرد با توجه به شرایط و منافع تاکتیکی و راهبردی تنظیم می شوند. این موضوع نیز البته از موازین عرف میان کشورها در روابط بین الملل است

بنابراین نسخه ثابت و صلبی در رفتار دیپلماتیک ما وجود نخواهد داشت و این موضوع با توجه به زمینه هایی که به تدریج بروز پیدا می کنند طراحی و اجرا می شوند

 

  • بایدن: شمشیر دولبه 

بار دیگر باید تاکید کرد که هیچ چیز حتی رفع تحریم ها را نباید و نمی توان تنها به واسطه روی کار آمدن دولت میانه رو بایدن و تیم کارشناس او محتوم و مسجل دانست. در این خصوص بهتر است به یاد آوریم که این تیم که مذاکرات برجام را - محرمانه از مسقط تا علنی و در وین- از سوی ایالات متحده طراحی کرده  و انجام دادند، همان تیمی است که در ابتدای دوران اوباما (سال های ۱۳۸۹-۱۳۹۱) به دنبال مذاکرات پی در پی با تیم آقای جلیلی در قالب ۵+۱ که به هیچ نتیجه ای نرسید، سختگیرانه ترین سازوکار را برای تحریم و اجماع سازی بین المللی علیه ایران طراحی و اجرا کردند: سازوکاری که حتی دولت ترامپ به واسطه آن سابقه توانست رژیم تحریمی را مجددا به کار اندازد

بنابراین از آنجا که تیم جدید نسبت به دولت ترامپ دارای مشروعیت و مقبولیت بسیار بیشتر بین المللی -به خصوص در میان متحدان امریکا- است، در صورت وارونه شدن موضوع و ناکامی تیم ایرانی، قادر به ایجاد اجماعی فراگیر و بین المللی علیه کشورمان است: امری که کار را از زمان ترامپ که تنها قادر به وضع و اجرای تحریم های یکجانبه بود بر ما سخت تر خواهد کرد.

از سوی دیگر یادمان هست که در ضمن مذاکرات برجام همین تیم در مقابل جمهوری خواهان، اسرائیل و برخی کشورهای عرب منطقه به تمامی ایستاد و کار را جلو برد. در آن زمان آنها انسان های بهتری نشده بودند بلکه این ما بودیم که رفتار حرفه ای تری داشتیم و طرف مقابل را به خواسته خود ملزم ساخته بودیم

امر دیگر آنکه همانطور که ما زمانی به واسطه ای تصمیم گرفتیم با تیم اوباما وارد مذاکره و حتی متعهد شویم ولی - به درستی- ترامپ را شایسته تبادل پیام هم ندانستیم طرف مقابل هم ملزم نیست با هر جریان و رویکردی از طرف ایران به نتیجه برسد. بنابراین می بایست در انتخاب تیم سیاسی در مسند دولت و وزارت خارجه نهایت دقت صورت گیرد

 

  • اعتماد و کارآمدی:

نکته مهم در انتخاب نیروهای کلان در سیاست خارجی و امنیت ملی اعتماد است. واقعیت این است که به واسطه حساسیت زیادی که این حوزه از حکمرانی داراست هر شخصی که ممکن است در دیگر حوزه های اجرایی، تقنینی و قضایی مورد اعتماد حاکمیت باشد لزوما برای چنین سمت های مورد نظر حاکمیت و نهادهای ذی ربط نخواهد بود. از همین روست که می توان با دنبال کردن اشخاص و تیم های مذاکره کننده از جناح های مختلف، وجه اشتراک آنها را اعتماد تام رهبری و نظام به ایشان یافت

در عین حال شاخصه دیگری که در این بحث واجد اهمیت کلان است طبعا توانمندی و کارآمدی این مسئولین است. کارآمدی که بدون شعارزدگی می بایست افراد و تیمی را که برای تعامل به جهان معرفی می شوند را با استانداردهای روز دنیا در بالاترین سطح انتخاب کرد. واقعیت آن است که شخص یا تیمی که در تقاطع این دو نمودار باشند چندان متعدد نیستند ولی در عین حال کشور ما برای حل مساله بین المللی و استفاده از فرصت پیش آمده بیش از هر زمان دیگر امروز به آن نیاز دارد: امری که هم می بایست مورد توجه نهادهای مرتبط و مسئول در حاکمیت واقع شود و هم نظر مردم را به خود جلب کند. در غیر این صورت و با فقدان هر کدام از این دو شاخصه (اعتمادپذیری و کارآمدی) در تیم عمل کننده و نیز دولت بعدی، همانطور که در گذشته های نه چندان دور دیده ایم خسارات جبران ناپذیر خواهند بود

 

  • نتیجه گیری

در این یادداشت تلاش شد استدلال شود که:

  • عرصه بین الملل عرصه تخصص و کارشناسی است، نه لزوما خوشبینی یا بدبینی: باید خبر گرفت، تحلیل کرد، عمل کرد و صبر
  • علی رغم ثبات در مواضع اصولی، طبعا رفتار ما هم مثل همه کشورهای دیگر در مقابل رفتارهای متفاوت متناسب خواهد بود
  • تیم بایدن به طور بالقوه شمشیری دولبه است که می تواند به فرصت یا تهدید برای چالش های بین المللی ما تبدیل شود. این تیم هم ساختمان و رژیم تحریم ها را علیه ما ساخته و هم برجام را از سوی ایالات متحده مذاکره کرده و به نتیجه رسانده است. بنابراین صرف روی کار آمدن بایدن تامین کننده منافع ملی ما و مرتفع کننده مشکلات تحریمی مان نخواهد بود. بلکه این عمل و حرفه ای گری متخصصانه در طرف ایرانی است که می تواند کار را پیش برد و طرف مقابل را به سمتی که منافع ملی ما هم تامین شود سوق دهد
  • عوامل دیگر و به خصوص کنش ما و انتخاب افراد عمل کننده مان با دو شاخصه اعتمادپذیری و کارآمدی (با استاندارهای عینی و در سطح بین المللی) بر این مسئله تاثیری تعیین کننده دارد

در هر  حال آنچه مسلم است از منصوبان امروز در ایالات متحده «برجامی تر» نمی توان سراغ گرفت و این بالقوه (و تنها بالقوه) یک فرصت است. باید توجه کرد که با حرکات پاندولی این فرصت قربانی بی تفاوتی های لحظه ای از یک سو و بهره برداری های جناحی از سوی دیگر نشود.