سیاست آغاز

منتشر شده در روزنامه شرق 10 مهر 1400 - 

پس از تغییر دولت و وزرا در نیمه تابستان، می ­توان گفت حضور در جلسه سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک نخستین حضور دولت و وزارت امور خارجه جدید در مجامع بین­المللی بود: اتفاقی که نوعاً در ابتدای هر دولت نشان دهنده­ی سمت و سوی کلان در سیاست خارجی آن است. دیدارهای متعدد – هر چند شکلی – با مقامات سیاست خارجی کشورها پیامی اولیه از مواضع دولت تازه را به ایشان مخابره می کند و البته سفر امسال هم البته خالی از این معنا نبود.

در هر صورت با به روی کار آمدن دولتی محافظه کار در تهران، نگاه­ ها دارای پیش­ زمینه و پیش­ داوری هستند و این البته مهم هم می ­توان فرصت ایجاد کند و هم بیش از آن تهدیدی برای کارگزاری در روابط خارجی باشد. اعلام مواضع، مذاکرات اولیه و چیدمان جدید برای برقراری و پیشبرد روابط خارجی کشور گام نخست در باب شکل دهی به این پیش­ فرض ­ها و پیش ­داوری هاست.

البته می­ توان گفت که بیش از هر چیز، سیاست­ های کلان نظام است که تعیین کننده­ ی محصول عمده در سیاست خارجی خواهد بود. سیاست­ هایی که البته فرادولتی بوده و لزوماً با تعویض دولت در تغییر نمی­ کنند. اما در هر حال اگر به سیاست­ ورزی طرف ­های اصلی جمهوری اسلامی ایران در دیپلماسی در مقاطع آغاز هر دولت هم بنگریم در خواهیم یافت که این سیاست ورزی در ابتدا عجولانه و تند نیست. به زبان دیگر در هیچ یک حتی در برهه 1384 و به هنگامی که محمود احمدی نژاد جانشین محمد خاتمی شده بود، مشی سیاست ورزی کشورهای عمده به خصوص اعضای اتحادیه اروپایی و ایالات متحده بر تعجیل در فشار و اتخاذ رویکرد تقابلی دفعی مبتنی نیست. بلکه همان طور که از دستگاه­ های حرف ه­ای سیاست خارجی انتظار می­ رود در ابتدا ابراز موضع بیشتر بر «آمادگی حل مسائل فیمابین با تکیه بر نقطه­ ی قوت دولت تازه بر سر کار آمده در تهران» متمرکز است: حال این نقطه­ ی قوت می­ تواند شور و حمایتی استثنایی در جامعه و پشتیبانی توده­ ای باشد و یا دست باز­تری که دولت تازه با ائتلاف ­های قوی­ تر در ساختار حکومتی در اختیار دارد. هر دو این ها نیز برای حفظ و توسعه مواضع و منافع ملی کارآیی دارند و طبعاً دستگاه دیپلماسی می­ تواند گفته یا ناگفته، با تکیه بر چنین اهرم ­هایی موضع خود را در مذاکرات گوناگون به خصوص مذاکرات اصلی و عمده کشور تقویت کند.

اما پر واضح است که در سیاستِ خارجیِ واقعی، سیاستِ پرستیژ فقط بخشی از بازی است. یعنی رجزخوانی دیپلماتیک، اعلام مواضع و حتّی چهره و موضعی احیاناً سختگیرانه به خصوص پس از چند هفته کارآیی و جذابیت خود را برای مخاطب عام و خاص از دست می ­دهد و از آن پس می ­بایست به پیشبرد مواضع و منافع کشور به طور عینی­ تری پرداخت.

به هر حال واضح است که از هر اولویتی مهم­ تر این است که کشور بتواند با اتخاذ رویکردی فراگیر موضوع تحریم­ ها و به بیان دیگر بازگشت طرفین به برجام را نهایی کند: این نهایی کردن ممکن است به هر سمت و سویی باشد ولی شاید بتوان گفت که تعلیق کنونی و تحمل تحریم­ های سنگین در شرایطی که هم ظرفیت حضور دموکرات ­های میانه رو در کاخ سفید و کنگره در دست است و هم ما به هر حال تحت رعایت برجام هم هستیم بیشترین سود را برای ما ندارد. تنها فایده­­ ی برهه کنونی این است که زمان­ های مندرج در این توافق سیاسی در حال سپری شدن هستند و ایران روز به روز به رفع محدودیت ­های هسته­ ای خود نزدیک­ تر می­ شود. ولی در عین حال باید در نظر داشت که طرف­ های مقابل هم ممکن است به شرایط کنونی اکتفا نکنند و پس از منقضی شدن مجالی –ولو از باب ظاهرسازی- که در ابتدای هر دولتی در تهران مفروض است مجدداً شرایط را به سمت شورای حکام آژانس بین­المللی و بعداً شورای امنیت سازمان ملل متحد ببرند و این دیگر برای ایران راهی خواهد بود که ناگهان فایده­ ی تمام هزینه­ های پرداخت شده – چه ذیل برجام و چه در اثر تحمل تحریم ­ها- را به صفر می ­رساند. ضمن آنکه با مشروعیت نسبی بایدن در قیاس با ترامپ به خصوص در میان متحدان راهبردی ایالات متحده شکل گیری اتحاد علیه جمهوری اسلامی ایران امروز محتمل­ ترمی­ نماید و این یعنی تبدیل فرصت به تهدید. اتفاق نادری که درخلال قطعنامه 2231 افتاد یعنی خروج پرونده ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متّحد به آسانی تکرار پذیر نباشد و باقی ماندن در فصل هفتم و شناخته شدن به عنوان "تهدید برای صلح و امنیت بین­ المللی" در مدتی طولانی نیز هزینه ­های مشخصی دارد که به آسانی نمی­ توان تصمیم به تن دادن به آن یا بی­ تفاوتی در برابرش کرد.

به منظورسیاست ورزی حرفه­ ای در دوره جدید می­ بایست بیش از هر چیز با برنامه­ ریزی جامع، سازمان و ساختمان سیاست خارجی و دیپلماسی را به تناسب اوضاع تازه بازسازی کرد. این برنامه می­ بایست تلاش کند تا:

  • ابزار و کانال ارتباطی لازم را با شفافیت هرچه تمام تر برقرار کند: ارتباط غیرمستقیم و غیرشفاف معضلاتی را در دیپلماسی در پی دارد که آقای دکتر رضا نصری اخیراً در یادداشتی در روزنامه شرق به تاریخ  6 مهر1400 به تبیین آن ها در پنج نوع کرده­ اند.
  • فراتر از ابراز مواضع صرف، ابتدا با مطالعه و گفتگوهای داخلی برای رد و بدل کردن در مذاکرات خود، اهرم­ ها و امتیازاتی را فراهم آورد،
  • با واقعی تر کردن دید جذب و فیلترهای مربوطه، نیروی انسانی نخبه را هم در موضوع سیاست خارجی و روابط بین­ الملل و هم در مسائل تخصصی (هسته­ ای، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، حقوقی، علمی و غیره) به خدمت بگیرد. نخبه لزوماً «شاگرد اول» نیست بلکه کسی است که توان طرح مساله و ارائه راه حل در سطح ملّی را دارد. توان حل مسأله در سطح ملّی نوعاً امری است فرا رشته­ ای و به همین مناسبت شاید گاهی لازم باشد بدنه کارشناسی با کارشناسان میان رشته­ ای و دو یا چند رشته­ ای تقویت شود. بدنه­ ی کارشناسی قوی تیم ­های تخصصی در سیاست خارجی در دوره­ ای که نیاز به حل مسائل مختلف حیاتی می­ نماید گاهی بسیار بیش از رئوس دستگاه دیپلماسی تعیین کننده و مؤثّرند: به خصوص کارشناسانی که در سابقه حرفه­ ای خود سر در گریبان خود نداشته بلکه از جزییات موضوع مورد نظر در چهارگوشه جهان خبردار باشند و توان به روز رسانی اطلاعات و تحلیل­ های خود را داشته باشند.
  • همان طور که مرتباً گفته شده که "مذاکره برای مذاکره" نباید کرد، "مذاکره نکردن برای مذاکره نکردن" نیز موضوعیتی ندارد و تنها موجب تقویت موضع خصمانه ضد نظام در شکل گیری تصویری «لجباز» درفضای بین المللی و در نتیجه هدررفت منابع و فرصت خواهد بود.

مَخلص کلام اینکه تعلیق از هر شِق دیگری از سیاست ­های خارجی کم فایده ­تر و پرضررتر است و بهتر است با تکیه به یک برنامه معین و با بدنه­ ی واقعی کارشناسی کیفی، برجام و تحریم ها تعیین تکلیف شوند و سیاست­ های کلان جمهوری اسلامی با رویکرد دولت جدید به منصه ظهور بنشیند.

بنابراین با ظرفیت­ های یک دولت تازه، موانع کمتر داخلی که دستگاه سیاست خارجی در دوره جدید با آن مواجه است و دست بازتری که دارد و نیز با ظرفیت سازی در بدنه کارشناسی جدی و نخبگی می­ توان سیاست خارجی را راه حلی برای بیشتر مشکلاتی قرار داد که خصم خارجی اکنون بر کشور بار کرده است.