منتشر شده در روزنامه اعتماد 1 خرداد 1401 -
بدیهی است که شرایط جهان و روابط بین الملل هیچگاه روابط ثابت و استاتیکی نیست و این پویایی در معادلات بین المللی بالقوّه هم واجد فرصت است و هم تهدید. در موضوع مذاکرات احیای برجام که از کمی پس از به قدرت رسیدن دولت بایدن در واشنگتن آغاز شده و قال و مقال پیرامون آن در صحنه سیاست داخلی کشور هم کم نیست نیز موضوع پویایی معادلات بین المللی به خوبی قابل رصد کردن است: واقعیت این است که در سال گذشته روند احیای برجام تا حدی از معادلات سیاست داخلی متأثّر شد. پس از پایان دور هفتم مذاکرات که به نظر دلسرد کننده می رسید روند مثبتی در وین آغاز شد. بیش از هر کس در این میان البته میخاییل اولیانوف بود که به عنوان تلویحی میانجی میان ایران و ایالات متحده با لحنی مطمئن از پیشرفت و در دسترس بودن نتیجه مذاکرات سخن میگفت. البته لااقل او احتمالاً در همان اثنا میدانست که به زودی معادلات دیگری بر روابط بین الملل حکمفرما شده و مذاکرات احیای برجام را هم تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
در پایان سال شمسی وقتی فضا به سمت حمله روسیه به اوکراین پیش میرفت هشدار تحلیلگران نوعاً بر این مدار بود که ممکن است این معادلات جدید موضوع را به کلّی منتفی کرده یا اقلّاً هزینه احیای برجام را بالا ببرد و بهتر است پیش از تغییر رویکرد طرفین موضوع به سمت نهایی کردن مذاکرات و نتیجه گیری از آن باشیم.
به هر حال از آنجا که در سیاست های رسمی و واقعی جمهوری اسلامی ایران ساخت سلاح هسته ای از نظر سیاسی و فقهی رد شده و حتی این موضوع بارها توسط آژانس مورد تأیید قرار گرفته است، پُرواضح است که قرار است تکنولوژی هسته ای جنبه توسعه ای برای کشور داشته باشد و بنابراین خود نباید به امری ضد توسعه بدل شود.
اینکه ما از مذاکرات احیای برجام به دنبال چه منافعی هستیم را می توان به شکل زیر فهرست کرد:
- تثبیت موضع اقتدار سیاسی و برتری حقوقی ایران در مورد پایبندی به برجام،
- عدم بروز فشار حقوقی و سیاسی بین المللی از جانب جامعه بین المللی و به خصوص نهادهایی نظیر آژانس بین المللی انرژی اتمی، شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل متحد و عوض شدن مقصّر موضوع،
- عدم اجازه اجماع سازی بین المللی دولت بایدن علیه ایران،
- لغو تحریم های یک جانبه ایالات متّحده که البته تقریباً همگان عملاً در تنگنای رعایت آنها هستند،
- تثبیت اجرای برجام و هنجار شدن آن،
- عادی سازی معادلات حاکم بر روابط تجاری و غیره با ایران،
- فروش نفت و میعانات و به خصوص نگاه میان مدّت برای توسعه صادرات گاز،
- زمینه سازی جذب سرمایه گذاری خارجی و درگیر کردن منافع شرکت ها و کشورهای مختلف در ایران که طبیعتاً از فردای امضای هیچ توافقی آغاز نمی شود و نیاز به زمانی برای عادی سازی صحنه دارد،
- عادی شدن روابط بانکی و مالی ایران،
- ورود تکنولوژی های برتر به خصوص از طرف چین و اروپا به ایران،
البته نکته بسیار قابل تأمّل این است که در معادلات سیاسی فضاسازی واجد اهمیت بالایی است و در ارزیابی نتیجه یک توافق نباید رویکردی مکانیکی اتّخاذ کرد. اینکه یک کشور یا موضوع از صدر اخبار و اولویت ها خارج شود و همکاری با آن کشور دیگر هراسناک نباشد زمینه ساز به وجود آمدن نتایج ملموس و سخت تر شدن فشار بر این کشور است؛ امری که به مرور و در میان مدّت قابل حصول است و نه بلافاصله پس از یک توافق. چرا که رویکرد کارآمد در روابط بین الملل رویکردی سیاسی است و نه حقوقی. به بیان دیگر حتی با برداشته شدن تمام محدودیت ها و تحریم ها هم هیج بانک یا شرکتی برای کار و یا سرمایه گذاری در ایران «الزام» ندارد بلکه وقتی به این امر مبادرت خواهد کرد که اوّلاً احساس کند اوضاع به قدر کفایت عادّی، با ثبات و کم ریسک شده و ثانیاً این کار یا سرمایه گذاری برای او سودآور خواهد بود.
اما پس از آغاز حمله روسیه به اوکراین و پُررنگ شدن عملی اختلافات بین روسیه و غرب گرچه تا مدّتی حتّی مذاکرات به طور شکلی ادامه داشت اما واقعیت آن بود که دیگر انگیزه لازم برای احیای برجام از میان رفته و معادلات تحت تأثیر جنگ تازه روسیه و اوکراین قرار گرفته بود.
اما از منظر منافع ملی باید دانست که صرف فروش نیم یا یک سوم از سهمیه ایران در اوپک در سایه جنگ اوکراین حتی در صورتی وجه آن نیز دریافت شود دستاورد بزرگتی نیست. در کنار این البته باید گفت که جنگ اوکراین و تخاصم میان روسیه و غرب ایران را فعلاً در حاشیه امنی نسبت به تعاقبات حقوقی عدم احیای برجام در آژانس و شورای امنیت قرار داده است: هم اجماع غرب نمیتواند به سیاق قبل دل روسیه را علیه ایران به دست آورد و هم اساساً غرب در شرایط حاضر مراقبت بیشتر از مواضع خود به خرج می دهد که احیاناً ایران را بیش از پیش به روسیه نزدیک کند.
باید گفت که این دو امتیاز (فروش حداقلی نفت و میعانات و دور شدن موقّتی تهدیدات حقوقی) همان آب نبات در مقابل در گرانی هستند که فهرست مصادیقش را در فوق ذکر کردیم. با یک نگاه راهبردی و بلندمدّت می توان اینطور جمع بندی کرد که: ثبات و گسترش گشایش ها در فضای سیاسی، اقتصادی، تجاری و سرمایه گذاری و در رأس همه خروج از وضع تعلیق احیای برجام یا عدم آن اولویت بیشتری از آن دارند که بتوان به شرایط حاضر دل خوش کرد.
از سوی دیگر موقعیت های احتمالی که در صورت احیای برجام و در میانمدّت عادی شدن فضای مناسبات با ایران برای ما به وجود می آیند می توانند بسیاری از هزینه هایی را که ما در ده سال گذشته در موضوع هستها ی متحمّل شده ایم جبران نمایند. اگر با استفاده از اختلاف تشدید شده بین غرب و روسیه استفاده کرد و زمینه صادرات انرژی و به خصوص گاز را به طور با ثباتی با اروپا فراهم آورد امنیت انرژی در اروپا به منافع ایران گره زده شده و از قضا این همان تضمینی است که می توان در واقعیت برای ثبات قراردادها و وضعیت سیاست خارجی کشور دنبال کرد.