منتشر شده در روزنامه اعتماد 17 خرداد 1401 -
واقعیت این است که از اخبار تازه هسته ای عطر خوبی هم به مشام نمی رسد. پیشتر در مورد جنگ اوکراین و سایه ای که تغییر توازن قوا در میان کشورهای ذی مدخل در مذاکرات احیای برجام در همین مطبعه نوشته شده است. واقع امر اینکه امروز پیش بینی های گذشته به تحقق در آمده و بنابر گزارش های غیررسمی فروش نفت ایران در بازار خاکستری تحت تاثیر تخفیف های چشمگیر روسیه قرار گرفته است. با خروج احتمالی اوپک از اتحادش با روسیه در مورد میزان تولید نیز احتمالاً قیمت نفت و کمبود عرضه که احتمالاً هم موجب چشم پوشی هایی در اجرای تحریم ها علیه ایران بوده و هم از عوامل کاهش مطلوبیت مذاکرات احیای برجام برای ایران تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. این به معنای به وقوع پیوستن زودهنگام پیش بینی هاست: با تصور اولیه ای که از توان نظامی روسیه وجود داشت به نظر می رسید این دو پنجره قیمت نفت و امکان فروش نسبتاً سهل تا پایان جنگ گشوده باقی بمانند. اما با فرسایشی شدن جنگ اوکراین و عدم پیروزی قاطع و سریع ارتش روسیه که عمدتاً در سایه حمایت های مالی و تسلیحاتی غرب بود معادلات انرژی نیز دیگر شد و حالا سه اتفاق به توالی رخ داده یا در حال رخ دادن است: 1. روسیه بیش از پیش در بازار خاکستری تلاش خواهد کرد که مشتریان ایران را ربوده و با تخفیف های ویژه اش اغوا کند، 2. تولید نفت رسمی توسط اوپک افزایش و در نتیجه قیمت کاهش می یابد و 3. دست ایالات متحده در فشار بر اجرای تحریم های نفتی بازتر خواهد بود و این همه دیگر الزاماً منتظر تعیین تکلیف جنگ روسیه و اوکراین نخواهد بود.
از سوی دیگر با ناامید شدن اروپا از به ثمر رسیدن مذاکرات وین، نزدیک شدن انتخابات مجلس در ایالات متحده و نیز کاهش مطلوبیت هرگونه عادی شدن ایران در بازار جهانی از جانب روسیه و چین موضوع ممکن است لاجرم به شکل کنونی ادامه نیابد. این روزها صحبت از پیش نویس قطعنامه ای علیه ایران است که تروئیکای اروپایی و ایالات متحده برای طرح در شورای حکام ارائه کرده اند که عمدتاً ناظر به گزارش های اخیر آژانس در مورد پاسخ های ایران در موضوعات فنی است. حاق مطلب اما ضمناً این است که این گونه فشار را بر ایران برای از سر گیری مذاکرات و به ثمر رساندن آن افزایش دهند. امری که در صورت عدم توفیق نیز ضرر چندانی برای ایشان ندارد.
علی رغم خروج ایالات متحده، تروئیکای اروپایی هنوز رسماً عضو برجام هستند و لذا امکان استفاده از مکانیسم شکایت علیه ایران را دارند. امری که پس از طی مراحلی که هر کدام چند هفته به طول خواهد انجامید در صورت عدم تفاهم در موضوعات ادعایی به داوری اعضا گذاشته می شود. باید توجه کرد که خروج ایالات متحده از برجام در زمان ترامپ و عدم اقدام به استفاده از آنچه snap back گفته می شود از جمله به این واسطه بود که در آن زمان امریکا خود را علی رغم روسیه و چین از همراهی اعضای دیگر برجام یعنی سه کشور اروپایی نیز محروم می دید و بنابرین حدس می زد بازنده هرگونه داوری ذیل برجام علیه ایران باشد: حدسی که لااقل رای گیری های شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل و زمین خوردن قاطع گرده امریکا در آن زمان بهترین گواه برای صحتش بود.
اما قطع نظر از اینکه حق با کیست و علت چیست، واقعیت این است که ما امروز آن فضای قبل را در اختیار نداریم: هم به واسطه ی نرمال تر شدن سیاست در واشنگتن و بازیگری اجماع برانگیز دموکرات ها و هم شاید به واسطه اینکه به هر حال سطح کنش گری و فعالیت امروز ما در جهان از نوع دیگریست، اینک تروئیکای اروپایی و اتحادیه اروپا در فقره برجام در موضع مدافع سیاسی ما و مقابل امریکا قرار ندارد. بحث روسیه نیز با توجه به جنگ اوکراین و تقابل کلی با غرب دیگر است و حمایتش اگر هم باشد چندان کارساز نیست و نفوذ قابل توجهی در جبهه مقابل ما ندارد. چین نیز از گذشته کنشگری چندانی در مسائلی اینچنین حساس از خود نشان نمی دهد و سیاستش بیشتر همراهی با اکثریت و نظر غالب است.
حالا با مشاهده صحنه و به خصوص پیش نویسی که به شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی ارائه شده است به نظر می رسد باز هم کشورهای اروپایی قصد طی مسیر اعمال فشار از طریق مکانیسم حل اختلاف درون برجام را ندارند و تلاش می کنند ایران را به محکومیت در شورای حکام آژانس و احیاناً ارجاع مجدد به شورای امنیت سازمان ملل تهدید کند. شاید این عدم استفاده از مکانیسم داخلی برجام به واسطه حدس بر برابری آراء اعضای برجام (ایران و روسیه و چین از یک سو و تروئیکای اروپایی از سوی دیگر) و عدم اطمینان از برنده شدن در آن باشد. لذاست که امریکا و اروپا به دنبال نوعی اجماع سازی مجدد در فضای بین المللی علیه ایران رفته اند.
البته که وضع تحریم های مجدد در شورای امنیت محال نیست اما به واسطه اختلافات زیاد غرب و روسیه در حال حاضر دست نیافتنی می نماید. اما در ضمن طی مسیر بازگرداندن همان قطعنامه های قبلی نیز نیاز به فضاسازی سیاسی و رسانه ای علیه ایران و آماده سازی افکار عمومی بین المللی و همراه کردن دولت ها دارد و این کاری است که اکنون به طور جدی در حال پیگیری است.
آنچه لازم است تلاش برای بازسازی چهره محق در فقره برجام است که از تحرک دیپلمات های مرکز و نمایندگی ها ممکن است. ابتکار عمل سیاسی و دیپلماتیک در لایه های مختلف وزارت امور خارجه و به خصوص در راس آن می تواند بیشترین آورده را برای ما داشته باشد. نباید گذاشت که جای ناقض برجام و آسیب خورده از این نقض عوض شود. این موضوع به تبیین مواضع و استدلال های ایران در عرصه جهانی نیاز دارد و قاعدتاً نمی توان به حق بودن موضع خود اکتفا کرد.
در تحلیل نهایی آنچه می تواند نقطه ضعف امروز ما در سیاست گذاری دیپلماسی هسته ای قرار بگیرد خوش بینی بیش از حد و احیاناً اسارت در شعارها و رجزهای خود است. ضمن اذعان به اینکه بیان مواضع در ورطه مذاکراتی و رسانه ای امر لازم در سیاست خارجی است خود نباید فکر کنیم کار دیپلمات در همین جا تمام می شود. به بیان دیگر مواضع ما فقط مواضع ما هستند و نه راهکارهای ما. اگر فکر کنیم که «شورای حکام، شورای امنیت سازمان ملل، مکانیسم داخلی حل اختلاف برجام و غیره همه هیچ هستند و نخواهند توانست فشار را بر ما افزون کنند» یا به ذهن آوریم که «ما امروز هم در شرایط تحریم هستیم و فرق چندانی نخواهد کرد» تنها خود را قانع خواهیم کرد. کارکشتگان سیاست خارجی هم تفاوت موضع فراتر و فروتر را خوب می دانند و هم فرق میان تحریم های یکجانبه امریکا را با تحریم های همه جانبه سازمان ملل را و هم قرار گرفتن مجدد ذیل فصل هفتم منشور را. ضمن آنکه امید به همراهی دیگران – روسیه یا چین یا هر کشور دیگر – به گواه تاریخ می تواند بدترین خوش بینی قلمداد شود. چه که این کشورها به خصوص در شرایط کنونی ممکن است ایران را وجه المصالحه خود با غرب در موضوعی دیگر قرار دهند. چون افزایش کیفی و کمی فشار به ایران نه از منافع واقعی ایشان می کاهد و نه ایران گزینه ی دیگری در سیاست خارجی برای خود باقی گذاشته که روسیه و چین بخواهند از نزدیک شدن ایران به او بهراسند و خود را مخیر به انتخاب در گزینه های منافع زودهنگام و دیرهنگام بدانند.